یادداشت فاطمه

فاطمه

فاطمه

6 روز پیش

        "ولی آخر این همه رنج برای چیست؟ و ندا(منظورش ندا و نجواست) جواب داد: دلیلی نیست!برای هیچ! و همین" 
این جمله نقطه عطف متن! نمی‌دونم نقطه عطف بهش بگیم یا چی! بود.
ایوان همه‌ش از خودش می‌پرسید که کجا رو اشتباه کرده اما ندای درونش درست جوابش رو نداد. زندگی کردن برای دیگران، کار کردن برای دیگران، تشکیل خانوداه دادن برای دیگران نه برای تسّلا. وشادی دل خودش، اشتباهش بود.
"تقصر ما چیست؟ انگار ما مریض‌ش کرده ایم! من دلم برای پدر جان می‌سوزد اما او چرا ما را این جور اذیت می‌کند؟" 
به خودش اجازه و فرصت نداد از محبت خانواده‌ش بهره‌مند بشه😔حتی وقتی لحظه‌ی آخر پسرش دستش رو بوسید؛ و بهتر از دختر و همسرش نشون داد که دوستش داره، سعی نکرد محبت‌ش رو بپذیره.
      
108

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.