یادداشت شیرین کلانتری
18 ساعت پیش
ماه غمگین، ماه سرخ اولین تجربه ی من از قلم رضا جولایی بود. داستان ۵ روز آخر عمر شاعر و ادیب آزادی خواه معاصر؛ میرزاده عشقی، که با ترس و کابوس و ناامیدی و در عین حال آزادی خواهی و جسارت و وطن دوستی همراه بود. میرزاده عشقی که با سرودن ابیات اعتراضی و تند خود به نام « جمهوری نامه» حسابی موجبات خشم و غضب سردار سپه را فراهم آورده با حالی در نوسان از شجاعت و واهمه در شهر قدم برمیدارد و ما را نیز با خود همراه میکند. داستان از خواب آشفته ی عشقی آغاز میشود. عشقی از زمان برخواستن از آن کابوس آشفته تا لحظه ی رسیدن آن دو مامور مرگ اجیر شده از طرف نظمیه دلش گمان بد میداد. او از مرگ نمیترسید بلکه از تبعات طوفانی که مطمئن بود پس از آخرین اشعارش در انتظار او و همفکرانش است، واهمه داشت. از تیر غیبی که سینه اش را خواهد شکافت و پیکر بی جان او را به جایی نمور و تاریک با روزنه ای نور از سقف اتاقی متروک در بیمارستان نظمیه خواهد کشاند. او تصویر هولناکی از مرگش را در خواب دیده بود و انگار تمام ۵ روز هر لحظه منتظر واقعی شدن خوابش بود. حضور و همراهی شخصیت های نام آشنایی همچون محمد تقی بهار، قمر الملوک وزیری،درویش خان و ... داستان را به یک مستند تاریخی ملموس و پرکشش تبدیل کرده بود. تصویرپردازی های دقیق و با جزئیات خواننده را از ظرف زمان و مکان خارج میکرد و به عمق خیابان های تهران در ۱۳۰۳ میکشاند. داستان کوتاه و خوش خوان بود و در چند ساعت تمام شد؛ اما دل من در انتهای داستان ماند . کنار آن چمدان نیمه آماده و دست نوشته های چاپ نشده و قطعه شعر به یادگار مانده در دست شازده خانم، آن اشک چشم ملک الشعرا و آن کلام آخر به رفیق روزهای آخر؛ بهار رسوایشان کن، نگذار مردنم بیهوده شود.....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.