یادداشت نصراللهی

        
#از_پشت_میز_عدلیه
چرا این کتاب را خواندم؟
«این سوال مهمی است که باید قبل از خواندن هر کتابی به ان پاسخ گفت و حتی بعد از پایان کتاب چک کرد که انتخابت برای آن سوال و مسئله صحیح بوده است» 
بعد از مطالعه روح مجرد نیاز داشتم کتابی بخوانم که حالتی از طنز داشته باشد. آنقدر روح مجرد وجود آدم را در فشار تفاوت خودت با هاشم نعل بند حداد قرار می دهد که نمی دانی چگونه زندگی از سر گیری. اما این آتش درون را آبی نیست. هر چند که بزرگان اشاره می کنند اگر آتش از عمق جان و واقعی باشد آب حیاط بخش بر تو نازل خواهد شد. برویم سراغ میز عدلیه؛ یکی از جذابترین روایت ها برای من؛ روایت متن جامعه است؛ انهایی که با واقعیت های متن جامعه مواجهه می شوند مانند معلمان؛ پزشکان؛ تاکسیرانان؛... ولی خداییش هیچ وقت به قضات فکر نکرده بودم. برای من عدلیه مساوی بود با پرونده های بزرگ مفاسد اقتصادی؛ شاید کمتر پیش آمده از منظر پرونده های کوچک به ان نگاه کرده باشم. نگارنده کتاب که از نثرش مشخص است فقط قاضی نیست و دل در گرو فرهنگ هم دارد؛ از زاویه ای جدید به پرونده های کوچک دادگاه و حتی به روایت خود نیز پرداخته است. ظاهر بعضی روایتها طنز است ولی در درون ان بسیار نکات مهمی وجود دارد مانند پرونده دزدی شاگرد مغازه و موتور که انگار فقط یک احساس ابراز نشده در روستا او را به زندان می کشد. حتی روایت مشروبات عید کلی نکات قابل بررسی داشت که به نظر من اصلی ترین ان اشاره به ساختار حکم منطقی است تا احساساتی شدن. در کل  اگر مانند من از وقایع عدلیه بی خبرید و دلتان یک روایت طنز می خواهد؛ کتاب را بخوانید. جالب است  قوه قضاییه نویسنده را  از قضاوت برکنار کرده است. هر چه فکر کردم نقطه مثبت در کتاب دیدم. من بودم طرف را به مسئولیت سایت میزان می گماشتم  نه برکنار. مغز مسئولین را نمی فههم🤔جامعه امروز نیاز دارد با نهاد های حاکمیتی  آشتی کند و راه ان شنیدن روایت های واقعی است  دقیقا کار کتاب نه الزاما با اطلاع رسانی پرونده های گل درشت. درواقع کتاب به سریال شبکه دو شبیه است ولی شاید کمی ظریفتر
      

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.