یادداشت مهدیه عباسیان
1402/7/18
بیژن نجدی را با عنوان شاعر میشناسم. هیچ وقت به صورت جدی چیزی از او نخواندهام. نام این کتاب را بارها و بارها شنیدهام و هر بار به خود گفتهام، یک روز میخوانماش. شبهای طولانی این دوران، باعث میشود بخواهم خودم را به این کتاب بسپارم. آن هم با خوانش پیام دهکردی. چشمهایم را میبستم و غرق میشدم در توصیفات لطیفی که کنار هم جمع شدهاند و داستان کوتاه ساختهاند. ده داستانی که شعر گونهاند. کلمات و جملهها و مخصوصا داستان اول، مخصوصا داستان اول، با دلم کاری کردند که از خود بی خود شدم. فوقالعاده بود. توانایی چینش کلمات و حتی استفاده جدیدی از آنها بینظیر بود. غرق در لذت، کتاب را مزه مزه کردم و از پس چند شب طولانی برآمدم.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.