یادداشت زینب
1404/5/11
راوی زمانی که که یک دختر جوان بوده، برای مدتی به خونهی مادربزرگِ پدرش رفته و دیدنِ شخصیتِ سرد و مستبدش، باعث شده نسبت به رابطهی پدرش و این مادربزرگ کنجکاو بشه؛ چه دلیلی داشت که پدرش به چنین مکانی بیاد؟ برایِ فهمیدنِ جواب این سوال، چیزهای دیگهای هم میفهمه: مثلا در موردِ مادربزرگِ خودش، زنی که رفتارهای دیوانهوار داشته و حالا با اینکه زندهست ولی حرفی ازش زده نمیشه. داستان علاوه بر اینکه به اثرِ سنتهای قدیمی روی زندگیِ نسلهای جدیدتر اشاره داره، مخاطب رو با چهار زن از نسلهای متفاوت در یک خانواده آشنا میکنه، که با وجودِ تفاوتهای زیاد، به نظرم ویژگیهای مشترک هم داشتن… میتونم بگم برای من جالب بود، ولی خب راستش کتابی نبود که دلم بخواد دوباره بخونمش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.