یادداشت نرگس
1403/1/5
اولین نمایشنامهی سارتر و متفاوت با بقیه آثارش! در ارتباط با یونان و اساطیر یونانی! / (•◡•) \ آگاممنون در اسطورههای یونان، رهبر یونانیان در جنگ تروا و همچنین پادشاه شهر آرگوس بوده. 🌱آگاممنون مرد خوبی بود، ولی ببینید، خطای بزرگی کرد. اجازه نداده بود که اعدامها در ملأعام صورت بگیرد. حیف است. یک دار زدن حسابی، سرها را گرم میکند، اندکی از حساسیت مردم نسبت به مرگ میکاهد. آگاممنون به همین جرم، مجازات میشه! زنش بهش خیانت میکنه و توسط اژیست کشته میشه. اژیست مردم رو در خفقان نگه میداره تا بتونه حکومت کنه، اما این حکومت تا کی میتونه دووم بیاره و چی میشه رو در ادامهی داستان میخونیم(≖ᴗ≖). سارتر این نمایشنامه رو هم برای بیان مستقیم فلسفهاش نوشته و همچنان شاهد این هستیم که بارِ فلسفیش زیاده و به بارِ نمایشی داستان میچربه. منظورش رو خیلی صریح و واضح میگه و نیاز به کنکاش زیادی نداره. با اینحال استفادش از اساطیر یونانی برام جالب بود و خوشم اومد.^◡^. درونمایهی این اثر هم فلسفهی اگزیستانسیالیسمه و انسان رو محکوم به آزادی و انتخاب میدونه. آزاده که انتخاب کنه و مسؤلیت این انتخاب رو هم به عهده بگیره. 🌱از هنگامی که آزادی در جان فردی منفجر شد، خدایان در قبال چنین فردی قادر به هیچکار نیستند. زیرا این ماجرایی بشری است و به انسانهای دیگر _فقط به آنها_ مربوط است. امتیاز نهایی من ۳،۷۵عه ̃o.O ولی چون قابلیت امتیاز ریز نداریم، رُندش میکنم به ۴. در مورد خیلی از کتابا این کار رو کردم ولی برای فرار از منتقدین سارتر، نوشتن این چندخط رو لازم دونستم🤝🏻😂. باشد که باهم دوست باشیمᕕ( ՞ ᗜ ՞ )ᕗ ❌⚠️ احتمال لو رفتن داستان: از لحاظ زمانی، و مدل داستانهاش! هرچقدر هم سعی میکنم بازم نمیتونم بُعد سیاسی نوشتههای سارتر رو نبینم! اژیست نماد قدرتمندانیه که سعی میکنند مردم رو در ناآگاهی نگه دارن، یا با افکار مرگ و اتفاقات بعدش درگیر کنند و قدرت تفکر رو ازشون بگیرند تا راحتتر بشه کنترلشون کرد! مردم رو تبدیل به مردههای متحرک و ترسویی میکنند که بلهقربانگو باشند. فقط درین صورته که حکومت و قدرت خودشون به خطر نمیفته و همه چیز طبق خواستهی اونا پیش میره. با توجه به اینکه این نمایشنامه در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحهی جنگ جهانی دوم نوشته شده، دقیق نمیدونم فرانسه در چه موقعیتی بوده اما برداشت نهاییم برای مردم فرانسه: پاشین، آگاه بشین و مسؤلیت بپذیرین و سرنوشت خودتون رو بسازین! حالا یا پیام اصلیش یه چیزی تو همین مایهی برداشت من بوده یا کلا تو درو دیوارم😂🫠! سرنوشت اژیستم جالب بود! در نهایت ازین اعمال فشار و ازین سیاهی که به مردم تلقین کرده بود به تنگ اومد. بعد از ۱۵ سال دروغهایی که خودش به مردم گفته بود رو باور کرد و همهچیز براش سنگین شد. تا جایی که حاضر نشد برای فرار از مرگ اقدامی بکنه و مرگ رو با آعوش باز پذیرفت! اورست رو هم میشه به صورت نماد دید؛ نماده کسانی که فکر میکنند و مسؤلیتپذیرند. با قدرت و شجاعت کاری رو که حس میکنند خوبه (درین جا دادن آزادی فکر وعمل به مردم) انجام میدن و البته در نهایت طرد میشن へ‿(ツ)‿ㄏ. اورست به خودش و تصمیمش ایمان داشت و بعد که تصمیمش رو گرفت متزلزل نشد. با اینکه باعث جداییش از الکتر شد. اما اورست همون قهرمانی شد که رفت و مگسها رو با خودش برد. مگسها وابسته به ژوپیتر بودن و با اشارهی اون میریختند!مگسها نماد چی بودن؟ یه چیزایی خوندم ولی برام ملموس نشد! آیا اورست رو میشه یجورایی استعارهای از خود سارتر در نظر گرفت؟ از لحاظ نوع تفکر و عملکردش؟ و دوست دارم بیشتر راجع به الکتر بدونم! چرا قبلا خودش رو برحق میدونست و اعتراض میکرد ولی بعدش عذاب وجدان گرفت؟! عملاً مثل بقیهی مردمی شد که خودش نکوهششون میکرد! چرا من اینجور آدما رو نمیفهمم؟(>﹏<) نه اینکه هرکسی باید روی تصمیمش ودرستیش پافشاری کنه! ولی چرا مسؤلیت قسمتی که مربوط به خودشون و کارشونه قبول نمیکنن؟ یا چون قبول کرد که تقصیرکاره گفت پشیمونم؟ خودش اورست رو تهدید کرد اما بعدش با اورست قهر کرد و گفت که تقصیر توعه😩 پس با این تفاسیر میشه الکتر رو نماد کسانی دونست که ارادهی آزاد ندارن؟ لاف آزادی میزنند و به محض اینکه از بند رها میشن، سرگردان میشنو دوباره به دنبال اسارت میگردند؟(*’ー’*)
(0/1000)
نظرات
1403/1/16
کامل، جامع و خوب بود. چقدر این محاکات خوبه، اگه من تنهایی خونده بودم این اثر رو فقط فحش میدادم، ولی الان میبینم که واقعا یه چیزهایی هم داشته😂
2
2
نرگس
1403/1/16
1