یادداشت حامد محسنی

        ویسریس تارگرین؛ تجسم بی‌مایگی در دنیای وستروس

ویسریس تارگرین در نغمه‌ی یخ و آتش و اقتباس تلویزیونی‌اش، نمادی از شخصیتی شکست‌خورده است که در گذشته‌ای باشکوه زندگی می‌کند، بدون آنکه ابزار، شعور یا توانایی لازم برای بازسازی آن گذشته را داشته باشد. او خود را «اژدها» می‌داند و وارث حقیقی تاج و تخت، اما در عمل، نه تنها فاقد شجاعت و خرد لازم برای رهبری است، بلکه با رفتارهای پرخاشگرانه، تحقیرآمیز و کودکانه‌اش، نشان می‌دهد که بیشتر در پی قدرت به عنوان ابزار انتقام و اثبات خویشتن است تا به عنوان مسئولیتی سیاسی و اخلاقی.

ویسریس محصول تبعید و تحقیر است. او سال‌ها در سایه‌ی خاطره‌ی یک امپراتوری از دست‌رفته زیسته، و این خاطره برایش نه الهام‌بخش، بلکه مسموم‌کننده بوده است. عقده‌های سرکوب‌شده، غرور کاذب، و ناتوانی در تطبیق با واقعیت، از او شخصیتی تراژیک ساخته‌اند؛ تراژیکی نه در حد و اندازه‌ی قهرمانان بزرگ، بلکه در قامت فردی که حتی فرصت بزرگ شدن هم به خود نداده است. او بیش از آنکه شرور باشد، بی‌رحم یا حیله‌گر باشد، بی‌مایه و ناتوان است. و در دنیای مارتین، بی‌مایگی یکی از مرگبارترین ضعف‌هاست.
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.