یادداشت سمی
7 روز پیش
. سرزمین ما، اتاقهایی داشت که در واقع شهرهایش بودند و مثل هر شهری آدمها در آن زندگی میکردند. گاهی یک آدم در یک شهر، گاهی بیشتر. تعداد آدمها مهم نبود چرا که یک آدم هم برای خودش به قدر کافی مهم هست. شهرهای سرزمین کنار هم بودند و روی هم بالا میرفتند تا پشتبام جایی که بهترین دوست آدمهای سرزمین آنجا زندگی میکرد. آدمها آنقدر سرزمین قدیمی خود را دوست داشتند که کمتر دلشان میآمد از شهرهای خود بیرون بروند. چه چیزی بهتر از ماندن و خوابیدن در شهر شخصی خودت. چه فایده از هیاهوی بیرون. بیرون، جزو شهر نیست. شهر همینجاست. همینجا بمان تا دوست قدیمیات بیاید برای بازی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.