یادداشت سامان
1403/9/30
کتاب از داستان بلند حدیث شطرنج و داستان کوتاه رساله سیسرو تشکیل شده که درسته که داستانها کاملا مجزا از هم و بدون ارتباط شخصیتی و زمانی نوشته شده اما از حیث موضوع میشه به یه شباهت هایی بینشون رسید. در داستان حدیث شطرنج که برای من به غایت خواندنی و جذاب بود، در یک سفر دریایی ما با شخصیتی به اسم چنتوویچ آشنا میشیم که قهرمان شطرنج دنیاست و در شطرنج بسیار ماهر و شکست ناپذیر.. اما چنتوویچ نه سواد داره و نه ادب.یک انسان تک بعدی که هر چه هنر داره در همین شطرنج هست و بس راوی داستان یک دست باهاش شطرنج بازی میکنه و مطابق انتظار شکست میخوره، در دست دوم فردی به راوی کمک میکنه و باعث میشه بازی به تساوی کشیده بشه.اون فرد، قهرمان داستان ما، دکتر بی است. در ادامه داستان روایت تلخ یاد گرفتن شطرنج توسط دکتر بی رو میخونیم. و بعد از اینکه متوجه میشیم دکتر بی چگونه شطرنج رو یاد گرفته شاهد تقابل مهم چنتوویچ و دکتر بی میشیم. میشه چنتوویچ رو به نازیها نسبت داد.از طرفی دکتر بی هم شخصیت تمام فرهیختگانی است که زیر چکمه های بی رحم جنگ، این شر مطلق در مسیر نابودی قرار میگیرند. نحوه آشنایی دکتر بی با شطرنج که یکی از نکات عطف و بسیار خواندنی داستان بود، در واقع بیانیهایست علیه جنگ و همچنین فاشیسم که نویسنده به نحو احسن اون رو روایت کرده. جایی در خلال بازی دوم چنتوویچ و دکتر بی، دکتر بی میگه: این مهرهها همهشان اینجا در خانههای غلطند... درسته بحث در مورد بازی است که دارن انجام میدند ولی فکر میکنم اشاره ای هم به پیوستن اتریش به آلمان داره که در نهایت منجر شد اشتفان سوایگ مجبور به ترک کشور بشه و سفر به چند کشور مختلف رو شروع کنه و در نهایت با همسرش خودکشی کنند....مطمئنم هر چه این داستان بیشتر در ذهنم ته نشین بشه، برداشت های بیشتری میتونم ازش داشته باشم. در داستان کوتاه رساله سیسرو با زندگی سیسرو نخستین اومانیست امپراتوری جهانی رم آشنا میشیم .داستانی که حکایت تنهایی و انزوا و سرنوشت تلخ فرزانگان رو داره.قربانیان مظلوم در تاریخ. داستان با این جمله تاثیر گذار به پایان میرسه که : هیچکس- آخر خودکامگی حاکم است!- آری هیچکس جرات اعتراض نمیکند. اما تنشی در قلب هر یک میدود و اینان، غمگین، سر را در پیش این نماد فاجعه آمیز جمهوری مصلوب، به زیر میگیرند.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.