یادداشت яσвεят

яσвεят

яσвεят

5 روز پیش

        شروع خوبی داشت از اون اول دوست داشتم یه تفنگ بود میزدم تو سر اون دختر بچه فلان فلان شده که مدام رو اعصابم راه می‌رفت کم پیش اومده اینجوری حرصم بگیره شاید یادآور اشخاص خاصی برای من بود که دقیقا همین رفتارها رو داشتن 
داستان سرعت خوبی طی شد از اولش شما حدس هایی می زنید که نشونه خوبیه تعلیق و پیچیدگی خوبی داشت 
شخصیتی پردازی به اندازه بود و اضافه گویی نداشتدچیزی که واقعا تو ژانر جنایی معمایی نیاز حیاتیه 
داستان از اوایل من حدس زدم که خب اره مشخصه این ایده تکراری هست و این قتل ها هم کار اون شخص به خصوصه 
اما هر چی جلوتر می‌رفت این شک بیشتر به یقین تبدیل میشد
تا لحظه های آخر که رسماً شاینینگ شد و تبر و ...
اما ، اما در فصل آخر ورق باز برگشت و نشون داد هی تو ای خواننده نمی‌ذارم ذهنت قسر در بره حالا حالا با هم کار داریم 
من دقیقا یاد کتاب بچه های روی تپه افتادم 
انگار ( ر ) و (ک) هر دو از انجمن هیولا ها بودند 
خلاصه قشنگ بود فرصت بهش بدید 
یک روزه تمومش کردم چون از باقی کار های روزمره ام زدم به خاطرش ⁦⁦^⁠_⁠^⁩
      
67

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.