یادداشت سامان

سامان

سامان

1403/9/30

        زنده یاد سیروس غنی در این کتاب مهم به چگونگی روی کار آمدن رضاخان با بررسی زمانی اواخر قاجار تا ابتدای عصر پهلوی میپردازه.. او با استناد به اسناد معتبر وزارتخانه های آمریکا و انگلیس کتابی در حد توان بیطرفانه به دست مخاطب رسونده که لازم هست به ترجمه خوب جناب کامشاد هم اشاره ای بشه.در فصل اول به طور اختصار به بررسی دوران قاجار پرداخته شده.در فصول بعدی کتاب مفصل در مورد قرارداد 1919، اینکه چه شد این قرارداد تنظیم شد و چه اشخاص داخلی و خارجی در عقد این قرارداد نقش مهمی ایفا کردند و علت به ثمر نرسیدنش صحبت میشه و مخاطب به خوبی در چند و چون این کار قرار میگیره.بخشهای بعدی کتاب اشاراتی به دوران نخست وزیری وثوق الدوله و مشیرالدوله و سپهدار هست که وضعیت نا به سامان اواخر قاجار زیر سایه نالایقی چون احمدشاه به خوبی برای خواننده کتاب جا می‌افته.در پی این دوران سر و کله رضاخان پیدا میشه و ماجرای کودتای اسفند و همراهان داخلی و خارجی اون چنان با جزئیات و تفصیل در کتاب بررسی میشه که پرسشهای ذهنی مخاطبان در این موضوع به پاسخ های روشنی تبدیل میشه.در ادامه اشاره ای به دوران نخست وزیری رضاخان و انقراض قاجار میشه و به قدرت رسیدن رضاخان و تبدیل او به رضاشاه آخرین بخش مهم کتاب رو تشکیل میده. نویسنده در بخش سخن آخر اشاراتی مختصر به دوران رضاشاه میکنه و در این بخش هم مثل سایر قسمت‌های کتاب سعی بر حفظ نگاه بیطرفانه و بیان کردن نکات مثبت و منفی رضاشاه می‌کنه..جمله انتهایی این بخش و کتاب به این شکل هست که : « رضاشاه فیلسوف-شاه افلاطونی نبود، و مسلما نقایص بسیار داشت، ولی بی‌گمان پدر ایران نوین و معمار تاریخ قرن بیستم کشور ما بود.» و خواننده پس از اتمام کتاب به این قضیه پی میبره.
از نکات مهم کتاب که در تمامی فصول کتاب نقش پر رنگی داشت و در تیتر کتاب هم به اون اشاره شده حضور و نقش مهم و عمدتا مخرب انگلستان و کارگزارانش در این برهه زمانی خاص کشور ماست.کرزن،کاکس،نورمن،ژنرال آیرون ساید هر کدام به نحوی تاثیر خودشون رو در تصمیمات کشور داشتند و کتاب به خوبی به این افراد پرداخته.به قدری نقش این افراد پر رنگ و تاثیرگذار بود که گاهی فکر میکردم کار، کار انگلیسی‌هاست نه یک ضرب المثل دایی جان ناپلئونی بر مبنای توهم که اتفاقا اصلی کاملا درست بر مبنای فتنه انگیزی و چوب لای چرخ انداختن این کشور هستش که بر سر این سرزمین آمده.البته و صد البته که در این میان نقش ناکارآمدی و بی غیرتی و وطن فروشی مسئولان داخلی در دوره زمانی که کتاب بررسی کرده بر کسی پوشیده نیست اما تک بعدی دیدن قضیه به نظرم اشتباه تاریخی است که همچنان در حال تکرار شدنه.
علاوه بر رضاخان و انگلیسی ها که از بازیگران اصلی این کتاب حساب میشند، از نقش و فعالیتهای شخصیتهایی چون تیمورتاش،سیدضیا، فروغی و مدرس و دیگرانی صحبت میشه که درسته بازیگران و بازیگردان های اصلی نبودند اما در این بازه تاریخی نقش و تاثیر خودشون رو در پیشبرد امور مختلف خوب و بد داشتند.
ای کاش زنده یاد غنی با همین دید منصفانه و بیطرفانه کتابی مفصل هم در مورد اقدامات مثبت و منفی دوران پهلوی اول مینوشت که قطعا میتونست به فهم این دوره مهم تاریخی به مخاطبان کمک شایانی کرده باشه.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.