یادداشت axellee
1404/2/15
جا داره قبل از شروع این ریویو بگم که: بالاخره این کتاب تمام شد! ** اوایل مهرماه، رفتم انقلاب که به عنوان جایزه پایان نامه برای خودم کتاب بگیرم. یه کتاب مد نظر داشتم و دوتای دیگه رو اونجا انتخاب کردم. که یکیشون همین ورتر بود. درواقع این کتاب رو خیلی رندوم و صرفا برای اینکه می خواستم یه کتاب از گوته بخونم انتخاب کردم و هیچ ایده ای نداشتم که کتاب عاشقانست:) دیگه می دونید من چه قدر عاشقانه دوست ندارم؟ به هرحال، بعداز شروع داستان فهمیدم چه کتابی برداشتم و یکم خورد تو ذوقم و به همین علت هم خوندنش انقدر طول کشید. دارم تمام تلاشم رو میکنم نظر منصفانه بدم و به روی خودم نیارم که از دست توصیفات عاشقانه و رفتارهای ورتر چند بار میخواستم سرم رو بزنم به دیوار. پس بذارید با جالب ترین قسمت شروع کنم: این کتاب براساس زندگی واقعی خود گوته هستش!..البته نه آخرش! گوته معشوقه ی خودش رو در قالب لوته و خودش رو در قالب ورتر به نمایش در میاره و شکست خودش و سرخوردگیش در اون عشق رو در این داستان بیان میکنه و به عبارتی ذهن و روحش رو از اون سرخوردگی پاک می کنه. و خب متاسفانه این رو آخر کتاب فهمیدم و شاید اگه زودتر می دونستمش، با دید متفاوت تری کتاب رو میخوندم. - داستان به صورت مجموعه نامه هایی از جانب ورتر به دوستش بیان میشه و در اواسط داستان راوی به سوم شخص تغییر می کنه. که به نظر من این نغییر باعث افت داستان نشد و جذابیت خودش رو حفظ کرد. - به طور کلی شما با یک داستان عاشقانه رو به رو خواهید شد که کاملا میشه بهش گفت شاهکار اما نه برای زمانی که ما هستیم. و درحالی که می تونید گاه به گاه از جملات استفاده شده در کتاب لذت ببرید ، می تونید از دست کارهای ورتر موهای خودتون رو بکشید. البته اگه از طرفداران رمان عاشقانه باشید یا چنین شکستی رو تجربه کرده باشید ممکنه برعکس حسابی هم باهاش موافق باشید. - در نهایت نمره ای که من به این کتاب میدم: 3.5 نسخه ای که من خوندم: نشر ماهی-ترجمه محمود حدادی پاییز 1402
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.