یادداشت فاطمه خوران🇮🇷🇵🇸
1403/12/26

داستان جلد سوم مجموعه دژ سرخ از ۸ فصل (واحد شمارش سال تو کتاب بر اساس فصله) بعد از داستان جلد اول شروع میشه زمانی که ماتیاس و کورن فلاور همراه پسر شیطون و خرابکارشون ماتیمیو و دوستانشون به خوبی و خوشی دارن تو دژ سرخ زندگی میکنن ولی یهو سر و کله یه دشمن قدیمی پیدا میشه و همه چیز تغییر میکنه حرفام در مورد جلد دوم برای این جلد هم صدق میکنه قلم نویسنده از جلد اول خیلی خیلی بهتره، کنجکاوی خواننده تو نطفه خفه نمیشه، شخصیت پردازی ها بهتر شدن، کتاب پر از پیام های مربوط به دوستی، تلاش و پشتکار و همدلیه و کلی ماجرای پرفراز و نشیب اتفاق میفته داستان تو سه بخش مجزا ولی موازی روایت میشه هر چند نمیتونم بگم برای من هیجان انگیز بود، به هر حال سن من به این کتاب نمیخوره ولی مطمئنم برای مخاطب خاص خودش (کودکان و نوجوانان) جذاب خواهد بود از ترجمه هم مثل جلدهای قبلی کاملا راضی بودم پ.ن: این جلد به سوال من در مورد اینکه مارتین دلاور چطور از وجود ماتیاس خبر داشت جوابی نداد ولی به سوالم در مورد اینکه چرا نویسنده انقدر عاشق کشف و شهود و خواب های صادقه اس جواب داد و فهمیدم مارتین دلاور به عنوان یکی از بنیانگذاران دژ سرخ و اولین جنگجوی قهرمان دژ الان دیگه برای اهالی دژ تبدیل به قدیس شده و روحش از دژ محافظت میکنه و هر جا اهالی کمک لازم داشته باشن بهشون کمک میکنه
(0/1000)
فرشته سجادی فر
1403/12/26
1