یادداشت ملیکا خوشنژاد
1403/8/27
این اولین مواجههی من با استریندبرگ بود و باید بگویم در مقایسه با ایبسن که هم از نظر زمانی به او نزدیک است و هم از نظر جغرافیایی، ایبسن را بینهایت بیشتر دوست دارم. اما شاید این مقایسه و قضاوتی زودهنگام است و باید بیشتر بخوانم تا با قطعیت بیشتری بتوانم نظر بدهم و البته میدانم بخش زیادی از این جهتگیریام بهخاطر رویکرد ضدزن استریندبرگ دستکم در این نمایشنامه است. رویکردش شبیه کسانی بود که جنبشهای فمینستی را معادل برتریجویی زنان میدادند و این خیلی نگاه تقلیلگرایانه و شاید حتی بشود گفت اشتباهی است. شاید اگر تقابل بین آدولف و لورا را به جای تقابلی میان جنس مذکر و مونث، تقابلی میان دو انسان بهتصویر میکشید موقعیت غریب و غیرانسانی پیشآمده تأثیر بیشتری روی من بهشخصه داشت. اما من تمام تلاشم را کردم تا نه از منظر ضدفمینیستی بودنش، بلکه از منظری انسانی به موقعیت پیشآمده نگاه کنم و میشود گفت بله، آدولف در موقعیت بسیار دشوار و چالشبرانگیزی است؛ موقعیتی که هرکسی را میتواند دچارجنون کند. اما نمیدانم. واقعاً سختم است. باید بیشتر بخوانم تا به فضای ذهنیاش آنقدری نزدیک بشوم که بتوانم با اطمینان بیشتری در موردش نظر بدهم.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.