یادداشت محمدامین اکبری
1401/6/14
به نام او 🔹️«چشمهایش» را مدتها بود که میخواستم بخوانم مانند بسیاری از آثار مهم ادبیات داستانی ایرانی که نخواندهام و در کتابخانه انتظار مرا میکشند؛ بیشترِ چشمهایش را هم نخواندم بلکه شنیدم، نسخه صوتیاش را با صدای آرمان سلطانزاده در سفر برونشهریی که داشتم، شنیدم. پیش از هرچیزی باید بگویم که این گوینده معروف و پرطرفدار متاسفانه کارنابلد است و ایکاش تعداد افراد خبره در این حوزه زیاد شوند تا بتوانند داستان را با لحنی درست و با زیر و بمی بهجا به مخاطب منتقل کنند. 🔸️«چشمهایش» مهمترین اثر بزرگ علوی نویسنده جریانساز و یکی از چند تن افرادی که داستان نوین فارسی را پایهگذاری کردند، در سال هزار و سیصد و سی و یک نوشته شده است، علوی دو سال بعد، پس از کودتای بیست و هشت مرداد برای همیشه از ایران رفت و کتابهایش نیز تا سالها در ایران اجازه انتشار نداشت ولی خب او و داستانهایش بالاخص «چشمهایش» تاثیر خود را بر نویسندگان بعدی گذاشتند. 🔸️اگر بخواهیم با دید امروزی به این رمان نگاه کنیم، مشکلات و خللی را میتوانیم بر آن برشمریم مثلا شخصیتپردازیهای ناپخته یا تمهیدات بیش از اندازه نویسنده در نسبت با بنمایه ضعیف و کمرمق آن. مثلا در مورد شخصیتپردازی، شخصیت اصلی داستان، استاد ماکان در بخش اول و از زبان راوی اول هنرمندی بزرگ، گوشهگیر و تا حدودی مرموز معرفی میشود و در بخش دوم و از زبان راوی اصلی فردی مبارز و تاثیرگذار در ابعادی وسیع، علوی هیچ تلاشی برای توجیه این تناقض نکرده است و از جهتی دیگر او مقدمهچینی پروپیمانی دارد ولی آنچه بهعنوان داستان اصلی مطرح میکند توقعات را برآورده نمیکند. 🔹️به هر رو اگر این رمان را در موقعیت تاریخی آن ببینیم با رمان موفقی روبرو خواهیم بود که در قیاس با دیگر آثاری که از نویسندگان همعصر او در دست است، هم زبان شستهرفته و سالمی دارد و هم ساختار روایی منسجمتری، واقعیت امر در صفحات پایانی به اینکه هموطن بزرگ علوی هستم بر خود بالیدم، بر خود بالیدم که تاریخ معاصر نویسندگانی چون او را به خود دیده که وظیفهای جز اعتلای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی برای خود قائل نبودند و با وجود ناملایمات و سختیهای فراوان از جمله تحمل زندگی در غربت دست از تلاش نکشیدند. خدا جزای خیر به ایشان دهد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.