یادداشت احلی احسنیان
دیروز
شخصیت کلارا، شاید خالصترین و عجیبترین وجودِ غیر انسانیای باشه که تاحالا توی داستانی بهش پرداخته شده. اینکه خودش رو وقف جوسی کرد بدون هیچ چشمداشتی، با اینکه مشخصا خودش هم امیال و علاقههای دیگهای داشت، واقعا جای فکر داره. اونجایی که مادر جوسی بهش گفت که ازش میخواد ادامهی جوسی باشه، خود جوسی باشه و در برابر اینکار عشقی غیرقابل تصور دریافت کنه، میتونست به سادگی از کمککردن به جوسی صرف نظر کنه ولی تمام تلاششو کرد که حال جوسی خوب بشه، تمااام تلاششو کرد و از خودش گذشت، که جوسی خوب بشه… با سادگی تمام حتی کارایی کرد که وظیفش نبود… خلوص از این بیشتر؟ من قبل از این کتاب، بازماندهی روز رو مدتها پیش از کازئو ایشیگورو خونده بودم و با وجود اینکه اون رو هم خیلی دوست داشتم ولی این داستان به نظرم خیلی متفاوت بود و قدرت تخیل و قلم ایشیگورو رو خیلی خوب نشون داده بود. قطعا بازم ازش کتاب میخونم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.