یادداشت روژان صادقی

پنجره و خلاء در نقاشی های ادوارد هاپر
        هاپر از نقاش‌های مورد علاقه‌ی منه. و فکر می‌کنم که یکی از قابل‌فهم‌ترین نقاش‌های دنیا برای عموم مردم هم باشه. امکان نداره به یکی از آثارش نگاه کنید و برای لحظاتی غرق اون نشید. دلیل‌ش ساده‌ست. روی مفاهیم جهان‌شمول دست می‌ذاره با نمادهایی که خیلی واضح این مفاهیم رو بازنمایی می‌کنند. مفهومی مثل تنهایی و نمادی مثل پنجره. 

نویسنده توی این کتاب سراغ تحلیل موتیف پنجره تو کارهای هاپر رفته و اون رو از چند بخش تحلیل کرده. کار مقبولی انجام داده و یک سری جاها واقعا ایده‌های درخشانی رو مطرح می‌کنه مثل جایی که از رابطه‌ی‌ بین پنجره، خلأ، نور و مرگ می‌گه. بعضی مواقع هم خوانش‌های بدیعی در مورد بعضی نقاشی‌هاش ارائه می‌ده. خوانش‌هایی که از تفاسیر معمول دورتر هستند اما به همون اندازه هم برحق.

اما جاهایی این تفسیرها و تحلیل‌ها واقعا به صحرای کربلا می‌زنه. از المان‌های ریز تو تابلوها تحلیل‌هایی بیرون می‌کشید که مطمئنم خود هاپر هم به بعضی‌هاش می‌خندید. 

۶ ماه پیش شاید می‌پذیرفتم و می‌گفتم به هر جهت این هم نظریه و قابل احترام. اما الان قاطعانه برمی‌گردم به ایده‌ای که این چند وقت خیلی درگیرشم و می‌گم که نه، لزوما هر خوانشی درست و قابل احترام نیست و خیلی مواقع به جای حرف زدن، اون هم حرف بی‌ربط زدن، باید خودمون رو کنار بذاریم و سعی کنیم متواضعانه و فعالانه مولف (در اینجا یعنی هاپر) رو بشنویم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.