یادداشت محمد سعید میرابیان
20 ساعت پیش
داستان در چینِ پسامائو میگذرد و شخصیت اصلی آن «ما داچو» است، یک مقام حزبی فاسد است که همواره با ترس برملاشدن فسادهای جنسی و اخلاقیش روبروست اما هیچگاه دست از فساد دوباره نمیکشد. او که به تازگی صاحب منصب ریاست سازمان رویا شده، در رویایی طولانی و ممزوج از ترسهای امروز و دیروزش فرو میرود: جایی که خاطراتش جان میگیرند و آوارگونه بر سرش هوار میشوند. در رؤیای او، کشور درگیر دیوانسالاریای مضحک و فاسد است؛ رهبران حزبی در رقابتهای پوچ غرقاند، زندگی اجتماعی در مراسم بیمعنا و شعارهای تکراری گره خورده، و مردم در این میان میان ترس، خنده و بیاعتمادی سرگردانند. ساختار رمان، کولاژی از صحنههای هجوآمیز و کابوسگونه است که میخواهد تمامیتخواهی نظام را به نمایش بگذارد. ما جیین در رویای چین کوشیده است تصویری از زندگی در زیر سایهی نظام توتالیتر ارائه کند؛ اما روایت او بیش از آنکه کاوشی عمیق در سازوکارهای توتالیتاریسم باشد، به مجموعهای از کلیشهها و اغراقهای روایی فرو میغلتد. نویسنده در تلاش است تا واقعیت سیاسی چین را در قالب استعارههای هجوآمیز و کابوسگونه بازنمایی کند، اما همین انتخاب سبکی، مانع از آن میشود که اثر به تحلیلی جدی از مفهوم «توتالیتاریسم» بدل شود. مشکل اصلی کتاب، کجفهمی نسبت به همین مفهوم است: توتالیتاریسم در سنت فکری-سیاسی، به معنای نظامی است که نه فقط به سرکوب سیاسی بلکه به سازماندهی کامل زندگی اجتماعی، فردی و حتی روانی میپردازد. در رویای چین، این پیچیدگی غایب است و جای آن را روایتی سادهشده و کاریکاتوری گرفته است؛ گویی توتالیتاریسم صرفاً مجموعهای از رهبران مضحک و مناسک پوچ است. از این منظر، اثر بیش از آنکه نقدی جدی بر ساختار قدرت باشد، به هجو ادبیای محدود میماند که هم از عمق نظری و هم از انسجام روایی رنج میبرد. رویای چین میتوانست فرصتی برای بازاندیشی در نسبت میان فرد و دولت باشد، اما در نهایت به تجربهای ناتمام فروکاسته میشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.