یادداشت فاطمه رفعت
1401/11/14
(اسپویل) داستان با به دنیا آمدن الب تنها فرزند خانواده شروع میشه. الب در کودکی مادرش رو از دست میده و با پدرش زندگی میکنه. در نوجوانی عاشق معلم ادبیاتش میشه و یک تابستان با پدر و معلم ادبیاتش با هم میگذرونن پدر آلب نقاشه و آلب تو 30 سالگی مستقل زندگی میکنه و... اسم کتاب زن ایندس و فکر میکردم یه داستان اسطوره ای و خاص باشه اما بر خلاف تصورم داستان کاملا معمولی و با چاشنی دیوانگی بوبن نویسنده کتاب تا آخر فقط زندگی یه دختر رو روایت کرده... سیر داستان همون جور که گفتم مشخصه اما توصیفات نویسنده به شدت به هم ریخته و پراکنده گاهی تو یه سطر سه چهار حالت رو تو جمله کوتاه توصیف کرده و بارها شد یک صفحه رو تمام مردم و هیچ چی نفهمیدم... فضای داستان یکم گُنگه و انگار دارید تخیلات و تراوشات ذهن نویسنده که روی قلم اومده رو میخونید... زیاد بهم نچسبید خیلی هم سانسور داشت نمیدونم داستان اصلی چی بوده دیگه 🤷♀️ 6/10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.