یادداشت Parisa
1403/3/4
4.1
98
بنظر من استاد عباس معروفی بهترین نگارنده ی سنت ها و تعصبات ابلهانه موجود در فرهنگ ماست چرا که بی پروا و واقع گرایانه به این مسائل میپردازه. اولین کتابی که از این نویسنده خوندم،سمفونی مردگان بود و حتی حالا که سال ها از خوانشش گذشته ،حتی اگر جایی عکس کتاب رو هم ببینم ، هنوز هم از درد اون داستان رگ هام کش میاد. در سلل بلوا معروفی باز هم شگفت زده ام کرد . موضوع زن ستیزی،که از ابتدای حضور بشر در زمین بین تمام اقوام وجود داشته مسئله ای هست که گاها هرکجا که بهش اشاره بشه با گارد عده ای مواجه میشه،بطور کلی، در تمام تاریخ هرجا هر اتفاقی که رخ داده اولین کسی که سرشانه پیکان اتهام رو بهش هست . یک زنه. در سال بلوا داستان از یک دختر جوان حکایت میکنه ،که بهلحاظ ظاهری،موقعیت مالی، جایگاه خانوادگی و محبوبیت امتیاز ویره ای داره ،اما با تمام این دارایی ها ناکام ،غریب ،مظلوم و تنهاست. و چه بسااین می ان زیبایی و جذابیت به ضررش هم تموم میشه.این داستان قهرمان نداره ،چرا که هیج یک از کاراکتر ها چه زن و چه مرد به آنچه واقعا میخواستن نمیرسن. متاسفانه جزئیاتی که در طول داستان تعریف میشه ( در مورد اتفاقاتی که این دختر پشت سر میذاره)، تا حدود بسیار زیادی برای تمام زنان ملموسه. حس ناامنی، تلاش برای متقاعد کردن دیگران برای حقوق اولیه. انزجار از جنسیت زدگی و فرار از تعصباتی که دمار از روزگار زن ها در آورده به خوبی در داستان به تصویر کشیده شده. موضوع سیساست،دین و علم در کاراکتر های سروان خسروی، رزم آرا و دکتر معصوم ،که نماد اینها بودن و چه حقیرانه این موضوعات رو به گند کشیدن خیلی متفکرانه به تصویر کشیده شده بود. معروفی از نمادپر ازی و اسطوره محوری به خوبی در داستان استفاده کرده ، جایی خوندم که "ما به این دلیل به ادبیات روی نمیاریم که چارهای برای دردهایمان پیدا کنيم، ما ادبیات میخوانیم تا بدانیم تا چه اندازه دردهایمان جهانی و اسطوره ای هستند" و بنظرم در سلل بلوا ما میتونیم بخشی از دردهامون رو تو هیاهو و تشنج ذهن نوشا تداعی کنيم. موضوع جالب که بهش پرداخته شده بود تمیز دادن سطح تحصیلات از سطح شعور و فرهنگ بود،دکتر معصوم به رغم جایگاه اجتماعی فاخر و عالم بودن در طب سطح شعورر خیلی پایینی داشت تا حدی که از ترس تبلور حس زنانگی در نوشا پوشیدن لباس زنانه رو برای همسرش ممنوع میکرد و در مقابل حتی برای همبستری با او،به پیکر زخمی و نیمه جان او هم رحم نکرد ،یا در کوچه به خود اجازه ی بوسیدن دختر جوان رو داد اما در خانه آن زن حتی از پشت پنجره هم اجازه نداشت بیرون را تماشا کند،و این برای بشر امروز فاجعه ست . چیزی که در طی داستان من رو اندوهگین میکرد،استیصال و پذیرش ناخواسته نوشا در مواقعی بود که در حال نشخوار فکری بود و دستش به جایی بند نمیشد و تنها جمله ای که به کا میبرد این بود،"چه اهمیتی دارد". من امیدارم که عده زیادی بتونن این کتاب رو مطالعه کنن، مقابله تعصب و فقر فرهنگی در مواجهه با برخی مسائل تا حدود زیادی میتونه جامعه مارو از شر برخی بحران های نامنصفانه نجات بده .قطعا با تمرین و فرهنگ سازی اگر بتونیم تا حدودی بی ارزش بودن حرف مردم و قضاوت هاشون در مورد مسائلی که کوچکترین اطلاعی ازش ندارن رو نادیده بگیریم و به زن ها نه صرفا بعنوان موجدی در اختیار توی بستر نگاه کنیم و غرضورزی و جهالت در تصمیم گیری هامون رو از بین ببریم مطمئنا جامعه سالم تری خواهیم داشت. ⚪️ممنون از عباس معروفی نازنین بخاطر توجه به زجری که زنان در آن مذابند.
(0/1000)
Parisa
1403/3/6
1