یادداشت آروشا دهقان
1401/12/14

چهارراه، روایتیست از آنچه که در این چهار دهه بر ما رفته است. در میان نمایشنامه ها و فیلمنامه های بیضایی که در زمان حال می گذرند، چهارراه رو از همه بیشتر دوست داشتم. این نمایشنامه در غالب داستان عشقی دیرین میان سارنگ سهش و نهال فرخی که به جدایی و بی خبری انجامیده، روزگار ایران چهار دهه ی گذشته رو روایت می کنه که طبیعتا روایتی بی اندازه تلخ و آشناست؛ داستان کتاب هایی که سوخت، درختانی که قطع شد، رودهایی که خشکید و عشق و دوستی هایی که ویران شد. ابتدای نمایشنامه ممکنه کمی گیج کننده باشه. (اون یک ستارهای که کم کردم به همین دلیله). تعداد شخصیت ها بسیاره و داستان اون ها در ظاهر ربطی به همدیگه، یا به اون چهارراه، نداره اما با گذر داستان نقش ها واضح تر میشن و در پایان می بینیم که چقدر هنرمندانه و جالب همه در یک صحنه گرد میان و سرگذشتشون بر سرنوشت سارنگ و نهال اثر می گذاره. خواندش رو پیشنهاد می کنم و توصیه میکنم که اگر نسخه ی چاپی نمایشنامه رو پیدا نکردید، حتما اجرای صحنه ش رو ببینید. اگر پیدا کردید هم فرقی نمیکنه. باز هم اجرا رو ببینید. 😊 تماشای اجرای صحنهی نمایشنامه بهتون کمک میکنه که در میان شخصیتهای زیاد و داستانهای به ظاهر بیربطشون گیج و سردرگم نشید. اگر نتتون یاری کنه، اجراش در یوتیوب هست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.