یادداشت Mehrdad

Mehrdad

Mehrdad

1403/6/24

        از اولین تجربه های کتابخوانیم بود . البته اونموقع پنج شیش سالم بود و خودم نمیتونستم بخونم پس مامانم برام میخوند . صبح که از خواب پا میشدم شروع میکردم به التماس کردن که پاشو بریم کتابخونه . بعد میرفتم بخش کودک کتابخونه و من هم میگشتم دنبال کتاب خانه درختی جادویی . مامانم میخوند و منم چشمامو میبستم و داستان رو تصور میکردم . بعضی وقتا دو سه ساعت مامانم میخوند چون راضی نمیشدم که کتاب رو نصفه بذاریم و منم یه روز دیگه صبر کنم تا تموم شه . اگه هم تموم نمیشد و میدیدم مامانم حوصله نداره کتابو یه جایی تو کتابخونه قایم میکردم که نکنه کسی بیاد و کتاب رو امانت بگیره . پیدا کردن یه جلد جدید از این کتابا بین یه عالمه کتاب کودک برام مثل معجزه بود . هنوز هم بهش فکر میکنم لذت میبرم . باور کنید از بهترین کارهایی که میتونید بکنید خوندن یه کتاب جذاب برای بچه هاست تا اونا رو به کتاب خوندن علاقه مند کنید . اگه همچین قصدی داشتید خوندن این کتاب برای بچه ها خیلی جذابه . 
      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.