یادداشت زهرا ساعدی

        این کتاب را شروع کردم که در بیمارستان و اوقات تنهایی بخوانم و نخواندم. وقتی دوباره تازگی‌ها سروقتش آمدم که از فهرست کتاب‌های «در حال خواندن» کم کنم دیدم چیز زیادی یادم نمانده و دوباره شروعش کردم. 
داستان درمورد قتل مرموز کشیشی است که مورخی را درگیر خودش می‌کند و باید به این سوال پاسخ دهد که آیا جادو در کار‌ است؟
داستان نسبتا جذاب بود و نمی‌دانم چرا دفعه‌ی اول رها کردم و چیز زیادی در ذهنم نماند. احتمال می‌دهم الکترونیکی خواندن کتاب تاثیر داشته باشد. اندازه‌ی کتاب فیزیکی جذبم نمی‌کند و اگر با موبایل بخوانم نوتیفیکیشن‌ها دائم حواسم را پرت می‌کنند. کندی سیستم کتابخوان هم کلافه‌ام می‌کند.
اما در کل متوجه شدم چندان از داستان‌های پلیسی خوشم نمی‌آید. تعداد زیادی از این کتاب‌ها نخوانده‌ام اما یکی دو کتابی که خوانده‌ام را دوست نداشتم و یکی از دلایلش این است که من با کارآگاه همراه نمی‌شوم تنها در انتها می‌فهمم چه شد و دوست دارم بتوانم حدس‌هایی بزنم. البته که احتمالا این مدل باعث می‌شود عده‌ی دیگری علاقه‌شان را به خواندن رمان‌های کارآگاهی از دست بدهند. نکته‌ی دیگر اینکه این کتاب کارآگاهی مثل مارپل یا پوآرو نداشت و اگر طرفدار این شخصیت‌ها هستید این کتاب را نخوانید.
در آخر از ترجمه‌ی کتاب هم بگویم که به نظرم خوب نبود. من ترجمه‌ی محمود حبیبی از نشر هرمس را خواندم و چون در گودریدز نبود و خودم هم کتابدار نیستم که اضافه کنم ناچار نسخه‌ی انگلیسی را زدم. ترجمه به نظرم روان نبود، دیالوگ‌ها نه کاملا عامیانه نه کاملا رسمی ترجمه شده بود و در کل جای بهبود زیادی داشت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.