یادداشت پارسا
1402/4/9
برای خواندن کتاب مردد بودم. در شش و بش بخوانم و نخوانم. ورق زدم و شروع کردم. بعد دیگر زمین گذاشتن کتاب سخت شد و هر چه جلو میرفت سخت تر . اول فکر میکنی از آن جور داستانهاس که میتوانی بعد دوفصل حدس بزنی چه پایانی دارد اما .... تعلیق و گره و بازگشایی، از آن داستانهای پوست پیازی.لذت دارد و اخرش هم بماند وقتی خودتان شروع کردید و به پایانش رسیدید. دعوتید قبل از خوردن یه فنجان چای عصرگاهی کتاب را دست بگیرید و آغاز کنید مطالعه را . بقیه ش بماند تجربه شخصی شما
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.