یادداشت یوتاب
18 ساعت پیش
اشتعال جلد دوم عطش مبارزه خلاصه: لحظه ای که کنتیس توت های سمی را رو کرد کاپیتول از آن متنفر شد . نظر شخصی: واقعیتش هیچ خلاصه ای به ذهنم نمیرسه. چقدر این جلد قلبم رو به درد آورد ... نویسنده خیلی جذاب از پانمی حرف میزنه که مثالیه از جهان امروز آدم هایی که اینقدر مصرف گرا هستن که توی مهمونی ها وقتی دیگه نمی تونن غذا بخورن با عرض معذرت استفراغ می کنند و مناطق دیگه که اینقدر غذا ندارن سو تغذیه میگیرند از مسائل اجتماعی که بگذریم شما اصلا نمی تونید فیلم رو کنار کتاب بذارین خدای من چقدر توصیفات جذابه چقدر قلم قوی هست که تو تمام پلات های کتاب رو میدونی ولی همچنان مشتاقانه کتاب رو می خونی این قدرت خیلی بالایی می خواد از این همه که بگذریم معمولاً توی کتاب هایی که مثلث عشقی هست شخصیت دختر خیلی احمقانه رفتار می کنه ولی کنتیس کاملاً منطقی بود حداقل برای هر اتفاقی یه دلیل داشت و مثلث عشقی اونجوری که توی فیلم نشون میداد نبود توی فیلم خیلی رو مخ مسخره بود در واقع شخصیت پیتا قلبم برای این بچه فشرده میشه اینکه قرار تو جلد بعد چه بلا هایی سرش بیاد بعضی اوقات کنتیس درموردش اغراق میکنه ولی کلاً از اون دسته شخصیت هایی که دوست ندارید زجر کشیدنش رو ببینید شخصیت بعدی هیمیچ توی این جلد خیلی جزئیات بیشتر درمورد شخصیتش بهمون میگه و همچنین اینکه چرا الکلیه و... به بقیه بازیکن ها هم می پردازه قسمت جذاب ماجرا باز هم مادر کنتیس و دوست کنتیس که بهش گلسینه زاغ مقلد رو بهش داد و ارتباطشون بهم که خیلی همه چیز رو با تقدس نشون داد و مادر کنتیس واقعا خیلی توضیح درموردش هست ادراک و حس کنتیس رابطه اش با مامانش یکی دیگه از مواردی که این مجموعه کتاب رو برام جذاب میکنه ذهن تاریک کنتیس و مشکلاتش اینکه نویسنده نشون میده همه می تونن قهرمان بشن به شیوه ی خودشون و ملموس بودن کنتیس که از همون آدمای معمولیه فقط یه نشونه امید برای دیگرانه خیلی خاص متفاوت نیست یه مهارت و استعداد داره و ازش استفاده میکنه و تمام اینها دست به دست هم میده تا یه شاهکار دیستوپیایی خلق بشه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.