یادداشت Boshra
6 روز پیش
معلم نگارش به بچه ها میگه درباره اینکه بزرگ شدید میخواهید چه کاره بشید و چرا انشا بنویسید. و دانش آموزی که میخواهد مطمئن باشه که بالاترین نمره رو میگیره، با آب و تاب صفحه ها راجع به این مینویسه که معلمی چه شغل شرافتمندانه و موثر و مهمیه و بدون شک میخواد که معلم بشه... نه اینکه دروغ نوشته باشه ها. بر منکرش لعنت که معلمی شغل شرافتمندانه و مهم و موثریه. ولی اینکه موقع نوشتن انشا هدف اصلیش این بوده که چیزی بنویسه که معلمش بیشتر از همه تحت تاثیر قرار بگیره باعث میشه انشاش بینهایت تصنعی و شعاری به نظر بیاد. فارنهایت 451 دقیقا همون انشاییه که بچه به اصطلاح زرنگ در ستایش معلمش نوشته بود. کتابی که با هدف تحت تاثیر قرار دادن کتابخوانها و کتابدوستها نوشته شده و به خیال خودش حتما نمره کاملو میگیره چون چیزی جز حقیقت ننوشته. ولی انقدر شعاری و تصنعی و ضعیفه که آدم دلش به حال این خوش خیالی میسوزه. جامعه ای که کتاب خوندن توش ممنوعه، کتابخوانها قهرمانند و همه ی آدمهایی که توی تلویزیون غرق شدن ابله. کتابها ناجی ان، کتاب نخوانها وحشی ان و زندگی بی کتاب، سیاه و سفید و سراسر افسرده اس. انگار بردبری با خودش گفته کدوم آدم کتابخوان و کتابدوستیه که یه همچین فضایی به دلش نشینه؟ کسی هم که نپسنده به اندازه کافی عاشق کتاب نیست و به قدرت مطالعه ایمان نداره. همین قدر ضعیف. همین قدر پوچ.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.