یادداشت

Fa

5 روز پیش

بهار برایم کاموا بیاور
        چه کتاب عجیبی! فضای سردی داشت و من از یه جا به بعد دیگه نمی‌تونستم واقعیت و توهم رو از هم تشخیص بدم. داستان کشش به‌نسبت خوبی داشت اما من اواسط داستان چند بار می‌خواستم کتاب رو رها کنم چون کلی سوال داشتم و حسابی گیج شده بودم، اما درنهایت هم با انتظار فهمیدن معماهای داستان تا آخر ادامه دادم. اما باز هم انقدر اطلاعات و کلیدهای داستان کم بودن که حدس زدن یا فهمیدن نکته‌ای تو داستان کار راحتی نبود. فضاسازی و شخصیت‌پردازی کتاب رو واقعا دوست داشتم. خیلی تو ذهنم موندگار شد. یک‌چهارم انتهایی کتاب تنها بخشی بود که من می‌تونم بگم با اشتیاق و حیرت خوندمش چون یه سری معماها داشتن حل می‌شدن. البته اگر همه‌ی اطلاعات داستان توی آخر کتاب جمع نشده بود، من شاید خیلی بیشتر از روند داستان لذت می‌بردم. چون تا دوسوم کتاب رسما حس می‌کردم تو همون برهوتی که شخصیت اصلی هست گیر افتادم و دارم دور خودم می‌چرخم و چیزی نمی‌فهمم.
با این وجود، از پایان داستان، باز هم اون چیزی که انتظارش‌و داشتم ندیدم و رضایت‌بخش نبود. وقتی که کتاب تموم شد و بستمش، فقط ۴۰ یا نهایتا ۵۰درصد کتاب رو متوجه شده بودم. اگر کلی نمی‌گشتم و نقدهای مختلف راجع‌بهش نمی‌خوندم، احتمالا بخش زیادی از داستان همچنان برام گنگ می‌موند. نمی‌دونم بگم دوستش داشتم یا نه. احتمالا با آگاهی الانم بعدا یک بار دیگه این کتاب رو بخونم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.