یادداشت مریم محسنیزاده
6 ساعت پیش
رمان جنایی_ معمایی "شکار و تاریکی" ساختار و شخصیتپردازی خوبی دارد و شخصیت اصلی هوشمندانه انتخاب شده. راوی اول شخص، نویسندهٔ جنایینویسی است که علاقمند به کشف معمای رماننویس جنایی دیگری میشود. غیرقابلپیشبینی بودن و غافلگیری رمان در یافتن قاتل، به ایجاد تعلیق و لذت کمک کرده است؛ اگرچه قاتل برایم قابل حدس بود. جایی از رمان نویسنده میگوید:" وقتی تعداد سرنخها از حد معمول میگذرد، محقق باید بیشتر مراقب باشد." شگردی که رمان از آن بهخوبی بهره برده است. منطق نویسنده و استدلالهایی که برای حل معما آورده، داستان را پرکشش کرده. بهطوریکه خواننده در یک نشست میتواند کتاب را تمام کرده و احساسات ترس، هیجان و دلهره را تجربه کند. اگرچه مثل سایر آثار رانپو، بهخاطر شخصیتهای سادیست، روانپریش و ذهن مریض، رمان با حسی از انزجار و دلزدگی همراه است. به نظر میآید "شکار و تاریکی" پایان باز دارد؛ رانپو تصمیمگیری را به عهده خواننده میگذارد و با ایجاد شک از شِگرد مشارکتِ مخاطب بهره میبرد. شیوهای که با ایجاد گره ذهنی و طرح سوالِ همیشگیِ "واقعیت و حقیقت؟" خواننده را به فکر فرو میبرد تا داستان مدتها در ذهنش ادامه یافته و به یاد آورده شود. رانپو در امضایش مینوشت:" دنیای مرئی وهم است، واقعیت در رویاهای شبانه است."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.