یادداشت ماه آفرید

ماه آفرید

ماه آفرید

2 روز پیش

کتاب تسوکو
        کتاب تسوکورو تازاکی بی رنگ و سال ها زیارت او نوشته هاروکی موراکامی.اولین کتاب تابستون من.
همون طور که از اسمش برمیاد یه کتاب ژاپنی بود .داستان در مورد تسوکورو تازاکی بود پسری معمولی با چهره معمولی ،نمره های معمولی و خانواده متوسط رو به بالا .پسری  که در تابستون سال دوم کالجش در توکیو به طور ناگهانی از گروه پنج نفره دوست هاش به طور کامل و بدون هیچ توضیحی یا دلیل روشنی  طرد میشه .
تصور کنید که ناگهان در آب یخ اقیانوس سقوط کنید ،ناگهان تمام دوستان شما بدون هیچ دلیلی شما رو از جمعشون بیرون بندازند، این احساس تسوکورو بود .خلاصه این واقعیت باعث افسردگی و سرخوردگی و پوچی تسوکورو میشه انگار یه شبه همه چیزش رو از دست داده و اینطوری داستان شروع میشه .
اما برای من در مورد هر کتابی که میخونم بجز داستان اصلی خود کتاب که بین برگه که نوشته شده یه داستان دیگه هم وجود داره، این که چطور اصلا این کتاب به دست من رسید ! این کتاب به طور خیلی غیر منتظره ای سرش رو کرد توی زندگی من . یه روز عادی مثل همیشه رفتم کلاس زبان و بعد یهو یکی از دوست های خوبم بهم گفت «هی برات یه چیزی آوردم که فکر میکنم ازش خوشت میاد قلم این نویسنده شبیه به داستان ها و نوشته های خودت هست پس گفتم حتما خوشت میاد » که برای من عجیب بود .اره این دوست به خصوص قبلاً هم در مورد شباهت نوشته های من و موراکامی برام گفته بود ولی نکته عجیب این جا بود که اون کتابش رو بدون این که ازش خواهش کنم برام آورده بود .هیچ کس تا حالا بدون این که ازش خواهش کنم و شاید یکم اصرار بهم کتاب نداده بود ،پس با این حرکت به این نتیجه رسیدم که حتما برای این دوستم خیلی مهمه که کتاب رو حتما بخونم پس شروعش کردم. 💅
اولین چیزی که با خوندن این کتاب احساس کردم این بود که (وای پسر انگار دارم انیمه میخونممم!) این کتاب واقعا اولین کتاب ژاپنی بود که میخوندم و تا قبل از این صد ها انیمه دیدم. اینقدر انیمه دیده بودم که امکان نداشت کتاب توکیو رو توصیف کنه و تصورات مغز من با افکت انیمه نباشه .حتی گرافیک ها توی مغزم توی هر بخش عوض میشد انگار استادیو های انیمه سازی باهم همکاری کنند،کارکتر های توی کتاب رو هم با شخصیت های انیمه ای تطابق میدادم .
 حتی میتونم بگم متن رو توی سرم با زبون و صدای ژاپنی میخوندم 😂 که غیر ممکن هست چون بجز چند تا کلمه ساده که از انیمه ها یاد گرفتم من که ژاپنی بلد نیستم ،اما میفهمید چی میگم ؟صدای توی سرم زبون ژاپنی داشت .
حالا بزارید کمی از خود کتاب بگم .
تنهایی اجتماعی ،رنگ باختن زندگی مثل سبک مینیمالیسم ،مثل رنگ های فیلتر شده و بی روحی( مثل کرمی و خاکستری که رنگ های مد این روز ها رو تشکیل میدند)  که پس زمینه این دنیا رو در عوض رنگ های زنده و پر حرارت تصاحب کردند. آقای موراکامی خیلی خوب تونسته بود این مفاهیم رو به قلم بکشه .زندگی تسوکورو هم به این یک نواختی و بی رنگی دچار بود ،در زمانه ای که احساسات هم مثل رنگ ها  تعلیل رفتند و بی معنی شدند ،دیگه خبری از احساسات عمیق و عصیان برانگیز نیست .عواطف انسانی مثل خشم ،عشق ،دوستی ناامیدی و هیجان اونقدر کمرنگ شدند که انسان به هر احساسی هر چند کوچیک چنگ میندازه .حتی اگر اون احساس غمی عمیق باشه زیرا که غم و اندوه به مرات بهتر از تهی بودن و اسیر چرخه روزمرگی و عادت بودنه.من پوچ انگاری زندگی مدرن رو به وضوح میون این کلمه ها و سطر ها دیدم .
من توصیف مارکس وبر از قفس آهنین رو یک پارچه و تمام و کمال با تمام قامت خودش در این کتاب به چشم دیدم.
قلم آقای موراکامی برای من خیلی گیرا بود . تسوکورو تازاکی پسری هست که شخصیت خیلی متفاوتی با من داره من پر سر و صدا ، اجتماعی و سر شار از شور و شوق هستم؛ اما تسوکورو غمگین و گوشه گیر و ساکته اما نکته جالب اینجاست که حس میکنم بر خلاف خیلی از کتاب های دیگه که شاید گاهی احساسات شخصیت اصلی رو مثل یه روزنامه میخوندم ؛تسوکورو تازاکی رو میتونستم خیلی خوب احساس و درک کنم  حتی اگر تجربیاتی شبیه به اون نداشتم. گاهی حس میکردم در جسم تسوکورو حلول کردم مثل یه ارتباط خیل نزدیک .
حالا مقداری از فضای فلسفی کتاب حرف بزنیم .
این کتاب یه جنبه فلسفی هم داشت که من رو به تفکر عمیق وا می‌داشت که ازش خوشم میومد (وی تازه کتاب فلسفه یازدهم رو امتحان داده و داره به خودش افتخار می‌کنه).وقتی داشتم این کتاب رو میخوندم یهو به خودم میومدم میدیدم وای دارم چقدر با زبان عالمانه ای حرف میزنم .میتونم بگم اگر کسی از عمیق فکر کردن و اندیشیدن و فلسفه خوشش نیاد احتمالا از این کتاب هم خوشش نمیاد .خود من اگر چند سال پیش این کتاب رو میخوندم شاید خوشم نمیومد ،ولی بعضی وقتا یه داستان های دقیقا توی یه زمان خاص اگر که خونده بشند به دل میشینند و این کتاب هم از همون سری بود .و من ازش لذت برم .
اما یه مشکل خیلی بزرگی که این کتاب از نظر من داشت پایانش بود .پایان کتاب منو با کلی سوال بی جواب تنها گذاشت .انگار خیلی معمولی داری توی خیابون راه میری بعد یهو یه پیانو بیوفته رو سرت و بوم تموم شد مردی 😀🤏!
یعنی چی آخه من کلی سوال بی جواب دارم و نمی‌خوام خودم جوابشون رو تصور کنم من جواب خودت نویسنده رو مبخوام مثلا:

🚨سوال ها اسپویل دارند اگر کتاب رو نخوندید سوال ها رو نخونید 🚨
آخر سر چی شد سارا تسوکورو رو انتخاب کرد یا اون مرد بی نام نشون رو؟
اصلا اون مرده کی بود؟
سرنوشت هایدا چی شد گفتش هایدا هم کی از گره های زندگیشه ولی چرا دیگه باهاش رو برو نشد؟
شیرو واقعا چرا همچون دروغی در مورد تسوکورو گفت ؟واقعا دیونه شده بود؟
چرا اینقدر پا فشاری داشت ؟هر دلیلی که کتاب آورد در حد  احتمالات بود!!
کی به شیرو تجاوز کرده بود ؟ کی آخر سر شیرو رو خفه کرد و کشت ؟ایا این دوتا اتفاق به دست یه نفر انجام شده بود؟ اصلا انگیزش چی بود؟
معنی اون خواب شیش انگشتی تسوکورو چی بود؟معنی خوابی که در مورد حسادت دید چی بود ؟
یا این که اصلا چرا اون چنین خوابی در مورد هایدا دید؟
آخر عاقبت اون پیانیست داستان بابای هیدا چی شد ؟توی اون بقچه هایی که روی پیانو موقع نواختن می‌گذاشت دقیقا چی بود ؟
آخرش سارا و تسوکورو به هم می‌رسند یا نه؟
چرا نویسنده با صد تا سوال بی جواب خیلی راحت کتاب رو تموم کرد؟ انگار وسط یه روتین روزمره همه چیز متوقف شد بدون هیچ پایانی.این کارش دلیل خاصی داشت ؟پیام خاصی رو  میرسوند ؟یا فقط دیگه دلش نخواست بنویسه؟
در آخر باید بگم نظر جامع من در مورد این کتاب اینه که ،کتاب عمیقی بود ،جالب بود.شاید از نظر بعضی ها خسته کننده باشه چون خودمونیم از اون کتاب های سراسر هیجان و ادرنالین نیست که با سرعت نور تمومش میکنی .
ولی من این کتاب رو دوست داشتم و خوشحالم که خوندمش و ممنونم از اون دوستم که این کتاب رو به من امانت داد .این کتاب رو بیشتر از همسن های خودم به اشخاص بزرگ تر پیشنهاد میکنم .خودمم باید یه بار دیگه در بزرگ سالی بخونمش مطمئنم اون موقع حتی درک بهتری ازش خواهم داشت تا الان به عنوان به نوجوون ۱۷ ساله.
_یا خدا چه نظرم طولانی بود 🗿🗿🗿
      
548

24

(0/1000)

نظرات

خیلی وقت پیش خوندمش ولی هنوز قلم نرم و نازک موراکامی یادم موند،راستی از ترجمه اش راضی بودید؟
2

1

اره این ترجمه عالی بود به خوبی از کلمات و عبارت های مناسب استفاده شده بود .من که از ترجمش کاملا راضی بود  

2

خداروشکر
@Blue. 

1

نظر واقعا مفیدی بود👊
واقعااا نمیدونم چی بگم
فقط میتونم بگم خوشحالم که دوستش داشتی🤝🤍
1

1

خوشحالم که باعث شدی بخونمش  

1

کوثر

کوثر

دیروز

کتابای موراکامی معمولا ته ندارن😂🚶🏻‍♀️
1

2

یعنی چیییی آقای موراکامی پاشو بیا پاسخگو باشششش لعنتی مرد تو  چرا وسط داستان یهو میمیری 😭🫴من پایان می‌خوام  

2