یادداشت سیده تسنیم فاطمی زاده

        بسم الله النور
اما بعد؛
شما در مواجهه با این کتاب دو انتخاب دارید،اینکه چون استانبول و درکل ترکیه شناخته شده است و همه کم و بیش اطلاعاتی از آن داریم،نخواهید زمان،چشم و روحتان را صرف سفرنامه ی سفر به آنجا کنید و یا اینکه به خانم صفایی و قلم و تجربه نگاری هایشان اعتماد کنید و با جان و دل این استانبولی را بخورید. 

متاسفانه پیش از این سفرنامه ی بوسنی را نخواندم و پس از خواندن این کتاب است که سراغش می روم.
واقعا با حال و هوای سفر کیف کردم،یعنی همهٔ توصیفات در ذهنم 
مانند یک فیلم سینمایی پیش می رفتند و اگر می شد این قسمت از مغزم را جدا کرد،شما قادر به دیدن یک فیلمِ تاریخی/گردشگری کمی عاشقانه ی مهیج  می شدید!

من به تاریخ علاقه مندم،اما در برخی سفرنامه ها اطلاعات تاریخی مربوط به یک کشور،شخص،مکان و... گوگل وارانه و دیکته مانند است و این موضوع، روند مطالعه را برای ذهنم فرسایشی می کند. در این سفرنامه با اینکه مسائل تاریخی بیشتری نسبت به آنچه خوانده ام آمده بود، بسیار شیرین،روان و "خودمانی" بیان شده بود و به جای رد شدن با اشتیاق خواندم گرچه می دانم که خیلی چیزی در خاطرم نخواهد ماند ولی همین اندک اطلاعاتی که در آینده از عثمانیان در ذهنم باقی ست،یادآور تجربه ی اولین کتابی ست که از این نویسنده خواندم.
به شخصه تصورم از ترکیه،چیزی شبیه به آن یکی دو فیلم ترکی ای بود که در چند تلاش ناموفق می خواستم تماشا کنم حالا اما می اندیشم که شاید حقیقت چیز دیگری ست...
قطعا مردمانی مانند فیلم ها در این کشور هستند،امابه همین قطعیت
خانواده هایی هم  هستند،مستحکم.مسلمانانی هستند، محجبه.عاشورایی می گیرند،جهانی.
چه کسی نمی خواسته که جهان، این خیل عظیم دلدادگانِ اسلام و محبان آل محمد را ببیند؟!
چه کسی در پس انسانیتِ بی دین و اهمیتِ دل های زلال سود می برد؟!
پایان کتاب،بعد از سفر،نقطه ی تفکر است...
      
51

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.