یادداشت Telka
1404/4/9
کتاب، حرکت امام حسین (ع) و در نهایت واقعهی کربلا رو به زبان امنیتی و عملیاتی و به سبک امروزی داره روایت میکنه و البته از زبان (ضحاک بن عبدالله مشرقی) که یکی از یاران امام بوده که توی لحظات آخر صحنهی کربلا، امام رو رها می کنه و جونش رو برمیداره و میره. قسمت جالب کتاب اینجاست که کارش اتفاقا با عقل دنیاییِ ما آدمها خیلی خوب جور در میاد... "وقتی نمیتونم حتی با فدا کردن جون خودم، جون امام رو نجات بدم، پس چرا باید باید بمونم؟" الان برای ما خوب و بد و درست و غلط در وقایع تاریخی مشخصه اما توی زندگی فعلی، همه چیز این قدر واضح نیست و خیلی جاها ممکنه راه رو کج بریم و متوجه نباشیم. این روزها هم داره وقایع مهم و تاریخی رقم میخوره، انشاءالله که ما جزء اونایی نباشیم که کارهامون فقط با عقلِ دنیایی جور در بیاد و بعدا آیندگان به خاطر تنها گذاشتن امام زمانهی خودمون سرزنشمون کنن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.