یادداشت سمی
5 روز پیش
این چیزها ربطی به عشق ندارد، بعد، وقتی آدم دلش میخواهد زارزار گریه کند، آن دیگر عشق نیست. من از کودکی معنی عشق را فهمیدهام.شب و روز در کنار پنجره،در بستر کوچک خود بین گنجهها،به عشق فکر کردهام.میدانم.همه چیز را میدانم.خیلی هم خوب میدانم.هر زنی میداند که عشق یعنی چه.گرچه گاهی تظاهر میکند که معنی آن را از یاد برده است. . همه در جهان آدمهای خوبی بودیم فقط میخواستیم آن خوبی را در لحظات نامناسبی به هم عرضه کنیم و به همین دلیل بود که هرگز به هم نمیرسیدیم. .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.