یادداشت صَعوِه

صَعوِه

صَعوِه

1402/7/30

        یکسری غذا هستن که آدم از در هم بودنشون یه تیکه مزه ای بیرون می کشه و باهاش می تونه از اون غذا لذت ببره؛ اما اگر غذایی رو بخوره که به واقع برای تک تک لحظاتی که توی دهان مبارکش قرار داره مزه خاصی تعبیه شده باشه دیگه از شوربا لذتی نمی بره.
این کتاب جزو دسته «شانسی بخر» بود که واقعا تجربه باحالیه و معمولا کیف می ده خوندنشون.
فصل های بی نظیری داشت که توصیفات خیلی زیبا و دقیق بودن و من تا به حال کلماتی رو ندیده بودم که به اون اندازه خوب اون موقعیت رو ترسیم کرده باشن.
اما...
اما اصلا پی ریزی نداشت داستان! البته ترجمه هم به این سرگشتگی مزه ها نمک بیشتری زده بود و آدم گم می شد لا به لای حرف های راوی و حتی موقعیت ها. در واقع؛ افراد داستان اسم نداشتند؛ و به صورت دقیق از خود افراد توصیفی نداشتیم.
تکلیف شخصیت ها نامشخص موند. یعنی معلوم نشد بالاخره پایان داستان چی می شه؟ کی زنده و کی مرده است؟ تنفر ادامه پیدا می کنه یا نه؟ و این نامشخص موندنه آدمو اذیت می کنه آخر کاری.
نهایتا می تونم بگم با چند فصلش بسیار گریستم و تو اوج احساسات فرو رفتم(که از هر کتابی بر نمی آد) ولی بدون اونها کتاب خیلی درهم و پوچ به نظر می رسه. نه یک عاشقانه زرد که یک عاشقانه شوربایی.
برای وقت گذرونی و نخوندن یک شاهکار و همزمان تجربه کردن مقادیر زیادی از احساسات گزینه نسبتا خوبیه.
خلاصه:
خوبی ها:
-کلمات و توصیفات دقیق و بسیار لذیذ در بعضی فصل ها
-بر انگیزاننده شدید احساسات انسانی؛ بدون تأملات فلسفی عجیب و غریب.
بدی ها:
-ترجمه گیر داره و انگار جاهایی سانسور شده یا بد ترجمه شده(روان نیست)
-داستان هیچ مبدا و مقصد خاصی نداره.
-وارد کردن انقلاب و بی ثمر موندنش به خاطر اینکه احتمالا نویسنده حوصله نداشته ادامه اش بده.
-شخصیت های نصفه و نیمه.

      
3

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.