یادداشت مریم محسنی‌زاده

"روز واقعه
        "روز واقعه" بهترین فیلمنامهٔ ایرانی است که با میزانسن فوق‌العاده و دیالوگ‌هایی قوی، به واقعهٔ عاشورا می‌پردازد.
این اثر به‌طور غیرمستقیم به ماجرای کربلا، امام و اهل‌بیت اشاره دارد و تمرکز داستان بر جوانی مسیحی است که عشق امام حسین، او را راهی نینوا می‌کند. این از هوشمندی نویسنده است که چراغ روایتگری را روی شخصیت فرعی‌تر می‌اندازد.
بیضایی نثر کلاسیک را خوب می‌نویسد که از کلاسیک‌خوانی‌اش می‌آید. او با مهارت بالایی لحن شخصیت‌ها را به فراخور زمانه درمی‌آورد.
از ویژگی‌های یک فیلمنامهٔ خوب، تحقیق کردن و شناخت کافی پیرامون فضا و سنت‌های بومی منطقه است. از همان ابتدای فیلمنامه، تبحر نویسنده را در آشنایی با مراسم‌های آیینی و سنت‌ اعراب می‌توان دید؛ مثلاً حنا بستن عروس و داماد، استفاده از طرح چشم که نماد چشم زخم است، تفأل زدن به قرآن، تعیین روز عروسی بر اساس تقویم نجومی، هلهلهٔ زنان، استفاده از ساز نی و طبلک و دف، رقص شمشیر در عروسی، هدیه کردن شمشیر، خوردن زیتون و انجیر و رطب و مویز، انداختن برگ سدر در کاسهٔ آب، استفاده از بادبزن برگ نخل و ... 
نویسنده در صحنهٔ ابتدایی به معرفی شخصیت‌های اصلی و فضا و زمان (راحله،‌ شبلی و فضای عروسی و ماه محرم) می‌پردازد و بلافاصله پس از آن، حادثهٔ محرک را رو می‌کند.
نکتهٔ جالب‌توجه این است که بیضایی، شبلی را به میدان می‌کشد؛ میدان جاییست برای رساندن خبرهای مهم، جایی که حادثهٔ محرک اتفاق می‌افتد. در همین حین جوانی غبارنشسته و پریشان به تاخت، با عَلَمی سبز سر می‌رسد (رنگ سبز نمادی از پرچم خاندان نبوی).
دیالوگ‌های مرد میانسال حکایت از خبر مهم و شوکه‌کنندهٔ بر نیزه رفتن سرِ مسلم‌ابن‌عقیل دارد.
بیرق خونین هم نشانهٔ دیگری می‌شود تا شخصیت را به تصمیمی مهم وادارد. 
این تصمیم با جملاتی که در عروسی شنیده می‌شود، قطعی می‌گردد. جمله‌ها درنهایت دقت و ظرافت تنظیم شده‌اند تا بر جوانی مسیحی اثر کنند؛ مثلاً "فردا مسیح را در نینوا به صلیب می‌کشند." 
ازطرفی چندبار صدایی که گوینده‌اش نامشخص است، این جمله را تکرار می‌کند:"کجاست یاری‌کننده‌ای که مرا یاری کند؟"‌. این ندایِ قدرتمند همچون همسرایان در نمایشنامه عمل می‌کند و پژواک می‌یابد.
درست در بهترین زمان ممکن است که اوج دِرام رقم می‌خورد؛ شبلی همین که عاقد سر می‌رسد، مجلس عروسی را با اسب زینت‌شده ترک می‌کند! از این اتفاق نباید ساده رد شد. آن هم شخصیتی که زمین و زمان را به هم دوخته و ۳۷ بار به خواستگاری رفته تا به راحله برسد! کسی که برای عروسی‌اش سنگ‌اندازی کرده و می‌کنند و به اسلامش خرده می‌گیرند. گویی جدالی بین‌ دو عشق زمینی و معنوی رقم می‌خورد که مخاطب را میخکوب می‌کند. اگرچه در ادامه مشخص می‌شود هر دو عشق در یک راستا هستند.
شبلی در پی پاسخ است‌. 
در پی حقیقت. 
و رسیدن به یقین. 
رسیدن به یقین و شناخت، مسئلهٔ مهمی است که بیضایی در اکثر آثارش دست روی آن می‌گذارد.
شبلی در نماهای ابتدایی، به خودش در آینه نگاه می‌کند. آینه عنصری نمادین و بازتابی از هویت فرد است‌. او در پی شناخت و یافتن حقیقت است.
در ادامه، شبلی منزل به منزل تا کربلا می‌رود و پس از واقعه، از نینوا سردرمی‌آورد. گویی که همه چیز تمام شده باشد، اما این شروع راه شبلی است. او انتخاب می‌شود تا خبر واقعه را برای دیگران ببرد!﴿آسمان بارِ امانت نتوانست کشید/ قرعهٔ فال به نام من دیوانه زدند﴾

نکتهٔ جالبی که در اصول فیلمنامه‌نویسی به چشم آمد، استفاده از واژهٔ «درون‌جا» و «بیرون‌جا» بود.
جلد زیبای کتاب، نگارگری چشم‌نوازی از مقامات حریریِ مکتب بغداد است.
نسخهٔ سینمایی "روز واقعه" به کارگردانی شهرام اسدی، ده سال پس از نوشتن فیلمنامه ساخته می‌شود (سال ۷۳). فیلمی که دست‌اندازهای زیادی برای ساخت دارد. بهرام بیضایی، فیلمنامه را با نام مستعار «ع. سالک» به فارابی می‌دهد، اما در تیتراژ نامش می‌آید. نام شبلی در فیلم به عبدالله تغییر می‌کند و سکانس دیدار شهربانو در ویرانه‌ها حذف می‌شود. به ادعای کارگردان، عليرغم سنگ‌اندازی‌ها برای تغییر متن، فیلم تا ۹۰ درصد وفادار به فیلمنامه است.
بعد از خواندن کتاب به تماشای فیلم نشستم و یک دور سمفونی‌های مجید انتظامی را گوش دادم. خوشبختانه فیلم را برای اولين‌‌بار می‌دیدم و فرصت مناسبی دست داد تا همزمان با خوانش، استوری‌بورد هم بزنم.
      
90

7

(0/1000)

نظرات

غرض از مزاحمت این بود که بگم تفأل درسته نه تفعل
1

1

ممنون از دقتتون 🙏🏻 ... آره
چون با گوگل‌ویس‌تایپ نوشتم دقت نداشتم  

1