یادداشت سیده تسنیم فاطمی زاده

        بسم الله النور
اما بعد
اولین نکته ای که می خواهم بگویم،این است که نام کتاب با محتوا همخوانی کمی داشت،فقط در فصل های پایانی یک همچین جمله ای آمده بود یا شاید من سخت می گیرم!
مثل نهنگ،روایتی داستانی از یک زندگی واقعی و گاهی در تنگنا.مستوره، دختری فعال فرهنگی و گاهی سیاسی که با ازدواج درگیر برقرار کردن تعادل و برنامه ریزی میان خانه و جامعه می شود .کسی که برای رشدش تلاش می کند و الی الله حرکت دارد.از زخم زبان ها و موقعیت های سخت،راهی می یابد تا روحش را پرورش دهد و در طول داستان،مشاهده گر کوشش و چالش های مستوره ی عزیز برای مرتب کردن زندگی اش هستیم.
تنها کتابی بود که از این نویسنده خواندم و آن چنان با قلمشان آشنا نیستم اما آن را دوست دارم.اکثر کتاب ها شخصیت های کامل و تا حدی بی نقص دارند و این باعث شد من نتوانم با رفتارهای شخصیت ها کنار بیایم و شدیدا ان ها را مورد عنایت و قضاوت قرار دهم و این موضوع باعث شد که مدتی از کتاب فاصله بگیرم زیرا تحمل شخصیت ها و افکار و رفتارشان برایم خیلی سخت بود.
پیش داوری هایی که درباره اش داشتم انقدر از غلظت بالایی برخوردارند که باید از نویسنده ی محترم حلالیت بطلبم.
از نیمه ی دوم کتاب به قدری برایم شیرین و دلپذیر شد که هنوز در عجبم...
شاید به این دلیل بود که عادت کردم و متوجه منظور و علت بعضی اتفاقات شدم.
اضافه کنم که از حس و حال معنوی توصیف شده در برخی بخش های کتاب لذت بردم و اینکه شخصیت ها را قوی مطلق نشان نمی دادند،به باور پذیری کمک می کرد.
شاید هم چون در موقعیت مستوره نیستم نتوانستم آن طور که باید و شاید همزادپنداری و درک کنم و اگر یک خانم متأهل این کتاب را بخواند،به مراتب احساسات بهتر و درک بیشتر خواهد داشت.
القصه؛
پراکنده نوشتنم را به آشفتگی ذهنم ببخشید.
مثل نهنگ نفس تازه می کنم،پایین می روم،حال دمی عمیق و لختی تنفس...
      
15

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.