یادداشت زهرا عشقی مُعز

        خیلی غم انگیز بود:(
موقع خوندنش کاملا چهره ام محزون شده بود.
همه ما بادکنک هایی داریم که از خاطرات و تجربیات مون تشکیل شدن، بادکنک های رنگارنگ که هرچقدر عمر زیسته مون بیشتر باشه تعداد شون و تنوع رنگ هاشون بیشتر هست.
پدر بزرگ کلی بادکنک دارد، اما کم کم بادکنک ها از دست می روند و دیگر هرگز به دست نمی آیند.. .

در پایان همه بادکنک های پدر بزرگ از دست میرود، و پدر بزرگ فوت میکند، اما! 
خاطرات پدر بزرگ را نوه اش به ذهن میسپارد و به نحوی بادکنک های از دست رفته پدربزرگ را بدست می آورد.

کتاب بصورت نمادین، به مسئله فراموشی ( آلزایمر) پرداخته و برای منی که کاملا مستعدش هستم، هم قابل درک‌ بود و هم بسیار تاثر برانگیز و دردناک.
      
478

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.