یادداشت ملیکا خوشنژاد
4 روز پیش
«میدونی آدمهایی اون بیرون هستن میسون، آدمهایی که فقط یه کم مهربونی میخوان.» هیچچیز مثل رمان نوجوانی که در عصر روز رو به پایان تعطیلی تمام میشود و قلب و روحت را پر از نور و روشنایی میکند به آدم نمیچسبد. میسون و کلوین و غار لاسکوی سحرآمیزشان را فراموش نمیکنم. همینطور بنی و ستونهای نور میان شاخههای درختان را که آدمها را به بهشت میرود.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.