یادداشت محدثه ز
2 روز پیش
☆ دو ستارهی برنزی ☆ حقیقتا ته دلم غمگینم که چرا ۲ ستاره بهش دادم، چون من واقعا این نویسنده رو دوست داشتم. اما بذارید دلیلهام رو بگم: ۱. خوندن این کتاب خیلی خیلی طول کشید. برخلاف کتاب اول که ریتم تندی داشت، انگار قرار بود تا ابد بین آمارد و ری و صحرای بین این دوتا بمونم! با توجه به وقایع جلد یک توقع یک داستان پر هیجان و جادویی داشتم اما جز صفحات آخر کتاب خبری از جادو نبود. آخرش هم درست نفهمیدم جادوی هر کدوم از آدمها چیه و چه سیستم جادوییای دارن. ۲. همه چیز خیلی ۰ و ۱ بود! مثلا خالد از هیولا یهو فرشته میشه و دلش برای مورچه هم میسوزه یا کسانی که خوب بودن یهو بد میشن. از طرفی چنتا سورپرایز هم گذاشته بود تو شخصیت پردازیش که من کامل حدس زدم و وقتی مشخص شد هیچ هیجانی برام نداشت. ۳. داستان روح نداشت! حقیقتا اینقدر داستان شُل پیش رفت که رغبت نداشتم برم نسخه زبان اصلی رو چک کنم ببینم کتاب به خاطر سانسور و ممیزی اینقدر بیروح بود یا واقعا اینطوری نوشته شده. مثلا اواخر کتاب شهرزاد و خالد بعد از کلی سختی هم رو دیدن اصلا نه ذوقی، نه شوقی، هیچی؟ مگه میشه؟ یه جاهایی هم یهو راوی از سومشخص میشد شهرزاد، اینم یکم رو مخ بود که باز نمیدونم مشکل ترجمه بود، اینکه افکار شهرزاد رو واضح جدا نکرده از متن، یا واقعا این مشکل کتابه. ▪︎ امیدوارم نتفیلیکس یه اقتباس ازش بسازه و از اونجایی که عاشق کاپلهای الجیبیتیه، فکر کنم به جای خالد و شهرزاد روایت عاشقانهی خالد و طارق رو بسازه و چیز خوبی از آب دربیاد. ▪︎ یه تیکه کتاب، از صفحهی ۳۳۲ تقدیم شما: " اما عشق چه نقشی دارد؟ عشق همان عاملی است که بیشترین تاثیر را در تغییر شخصیت انسان دارد. عشق همانقدر که شادیآفرین است، رنج نیز به همراه دارد؛ و به نوبهی خود لحظاتی را پدید میآورد که خصوصیات یکفرد نمایان میگردد. عشق زندگی میبخشد. عشق عظیمترین قدرت در جهان است. اما مانند هرچیز دیگری، عشق نیز یک روی تاریک دارد."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.