یادداشت عین راء

عین راء

1402/11/11

                راستش تا اواسط کتاب، کتاب عزت شاهی را سودمندتر می دانستم و حس می کردم چیزی به دانسته هایم اضافه نشده است. اما اواسط کتاب ناگهان ورق برگشت. به جرئت می گویم نفسم تا آخر کتاب به خاطر ماجرای همسر احمد احمد در سینه حبس شده بود که چه می شود؟! حالم گاهی خراب می شد و گاهی اشک گوشه ی چشمانم حلقه می زد. 

ماجرای منافقین، قصه پر غصه احمد احمد است و تراژدی. با اینکه کم کتاب راجع بهشان نخوانده بودم ولی این کتاب عجیب بود برایم. 

اواخر کتاب، نحوه حضور مردم در وسط انقلاب و پس زده شدن خطوط و تشکیلات را به تصویر کشیده است. این تصویر هم بار اول است برایم ملموس می شود. تا قبل از این، تصویری از حضور مردم ورای تشکیلات نداشتم. گرچه که الان و در اوضاع فعلی اربعین و مناسبت های دیگر دقت بکنیم این ماجرا را به خوبی می توانیم ببینیم ولی با خواندن این کتاب بود که من فهمیدم می شود مردم وسط باشند و از درون بجوشند، بدون تعهدات سازمانی و ارگانی و تشکیلاتی. من ضد تشکیلات نیستم! کار باید تشکیلاتی باشد قطعا! ولی این سنخ از حضور مردم را بار اول است که ملموس می فهمم.

در کل کتاب فوق العاده جذابی بود برای من و فوق العاده استفاده کردم. به گمانم به درد آشنایی با فضای قبل از انقلاب هم می خورد و زحماتی که کشیده شده است. 

خواندنش را به همگان می توان توصیه کرد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.