یادداشت آگاتا هولمز
1404/4/21

ششمین کتاب تابستان ۱۴۰۴* اوه، عجب یادداشت سختی! من تقریبا از وقتی فرندز رو دیدم میخواستم این کتاب رو بخونم، اول فکر میکردم یه چیزی شبیه سریاله اما بعدش فهمیدم این دربارهی متیو پریئه، بعدا چیزایی راجع به زندگیش شنیدم و وقتی این کتابو خریدم، هر روز توی کتابخونه چشمم بهش میافتاد اما انگار یه چیزی منو میترسوند که بخوام شروعش کنم. چی باید بگم؟ حتی دلم نمیخواد به این کتاب امتیاز بدم، شبیه به امتیازدادن به زندگی یه آدمه، کسی که در نهایت از پسش بر اومد، کسی که بعد اون همه اشتباه فاجعهوار درس گرفت و فهمید باید راه رو کدوم طرفی بره... و اگر بخوام امتیاز بدم، به خاطر تمام امیدهای فصلِ آخر که من رو به گریه انداخت پنج ستاره میدم. متیو بالاخره از پسش براومد و درست وقتی این اتفاق افتاد، رفت، این چیزی نیست که توی کتاب باشه و همین دردناکه. اما خودش مثل اینکه میدونست، برای همین بند دوم صفحهی اول من رو به گریه انداخت. چندلر بینگِ عزیز، تو همیشه جزئی از خاطرات من میمونی، کسی که فرندز رو با تمام نمکهای بیمزهاش برای من تبدیل به خونه کرد. امیدوارم در آرامش خوابیده باشی و این شاید زیاده روی باشه، اما بخشایی از کتاب بود که میگفتم کاش اونجا بودم که بغلت کنم. و بین این همه بتمن، تو یه بتمن واقعی هستی، تنها بتمنی که قبولش دارم.
(0/1000)
Fati Hassanpour
7 روز پیش
1