یادداشت سقا علمدار

        قشنگ بود و غمناک.
چرا وقتی یه نفر رو اینقدر دوست داری بهش نمیگی و باهاش سرد برخورد میکنی طوری که ازت بترسه و از ترس خودکشی کنه...
شاید مرد داستان یک سری مشکلات روانی داره که نتونسته‌ با این دختر خوب زندگی کنه
روزهای اول دختر باهاش صحبت و ابراز احساسات می‌کنه و مرد، بی توجهی.
وقتی ریشه احساسات خشکید دیگه یک شبه نمیشه احیاش کرد. دیگه فایده نداره یهو به پاش بیفتی و بگی عاشقتم. این رفتار باعث وحشتش میشه ...
هرچند دختر داستان هم تصمیم بدی گرفت نهایتا.

چرا نهایت این عشق، باید اینطوری میشد ؟
حیف
ولی کار نویسنده خوب بود.
      
27

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.