یادداشت
1402/3/24
درس فاشیست شناسی با استاد اومبرتو اکو. جنس، ساختار و محتوای کتاب به من میگفت که استاد این کتاب را به جهت پیشنهاد به دانشجویانش نوشته. این استاد فرهیخته در ابتدا به این میپردازد که سخنش از روی شنیده و خواندهها نیست، بلکه خود فاشیست را به گونهای که روایت میکند، زندگی کرده است. استاد اکو پیش از معرفی مصادیق فاشیست، به بررسی رابطهی فاشیست و حکومتهای تمامیتخواه میپردازد و به سوالاتی همچون سوالات زیر پاسخ میدهد: آیا فاشیست از دل حکومتهای تمامیتخواه به وجود میآید؟ آیا فاشیست تکمیل کنندهی حکومیتهای تمامیتخواه است؟ استاد فرهیخته در ادامهی این کتاب چهارده مورد از مصادیق شناخت فاشیست را برمیشمارد و سپس آنها را تعریف و به جهت آشنایی بیشتر خواننده مثالهای حقیقی از نقاط مختلف دنیا به خصوص کشور خودش ایتالیا معرفی مینماید. برای شخص من ده مورد از چهارده مصداق کتاب، رنگ و بوی آشنایی داشت که در اینجا به خلاصهنویسی آنها میپردازم: -سنتگرایی در حکومتهای فاشیستی، قدرت حاکم مردم را تبلیغ و ملزم به انجام اجباری کارهایی مینماید که سنت انجام آن به صدها و یا هزاران سال قبل برمیگردد و در صورت عدم رعایت آن توسط مردم، آنها را به شدت مجازات میکند. -تقابل سنت و مدرنیته حکومتهای فاشیستی با تمام سنتگراییشان، مشکل ساختاری با فناوریهای نوظهور ندارند اما تا زمانی که آن فناوری به جهت افزایش روزافزون قدرت آنها باشد. برای مثال: در چنین حکومتهای فناوری فقط در جایی نیاز است که قدرت نظامی آنها را افزایش دهد و اگر این فناوری در جای دیگری توسط مردم برای رشد و آگاهیهای فردی استفاده شود، حاکمیت با بازوی آهنین خود وارد میدان شده و مردم خود را به خاک و خون میکشد. -خردگرایی اجباری حکومتهای فاشیستی، تفکر را برای مردم لازم میدانند اما نه هر تفکری، بلکه تنها تفکری که حاکم اعلام میکند و هر گونه دیدگاه انتقادی که باب میل حاکم نباشد، بار دیگر با مشت آهنین حاکم سرکوب میشود. -ممنوعیت عقاید ترکیبی و تکمیلی حکومتهای فاشیستی، اعتقادات خود را به مردم تحمیل میکنند و مردم نیز باید آن را به رسمیت شناخته و به اجبار بپذیرند. در این حکومتها، هر آن زمان که مردم حتی تغییر کوچکی به سبب ارتقای کیفیت سبک زندگی خود در اعتقادات نیروی حاکم درخواست کنند، با مخالفت صریح و بار دیگر با مشت آهنین و سرکوب سنگین حاکمیت روبرو میشوند. -به قدرت رسیدن اقلیتی سرخورده و تحقیر شده هر آن زمان که در کشوری، اقلیتی توسط نیروی حاکم وقت در تنگدستی و انزوا زیسته و تحقیر شده باشد، بوی فاشیسم به مشام میرسد و در صورتی که این عده روزی به قدرت برسند، حکومت آنها فاشیستی خواهد بود. -دشمن هراسی حکومتهای فاشیستی، هر روز در بلندگوهای خود برای مردم فریاد میکشند: دشمن، دشمن، و باز هم دشمن. هیچ حرفی برای زدن ندارند جز آنکه مردم را از یک لولوی ناشناخته بترسانند و تمامی ناکارآمدیها، ضعفها و فساد درونی حاکمیت خود را به عامل خارجی مرتبط کرده و خود را پاک و بیگناه جلوه دهند. -شهادت طلبی حکومتهای فاشیستی زندگی را برای مرگ نمیخواهند بلکه برعکس آن، مردم را به مرگ برای زندگی تشویق میکند. در چنین حکومتهایی نیروی حاکم، جنگیدن و مرگ را یک ارزش تلقی و ذهن و روح مردم را برای مرگ آماده میکند و به آنها وعدهی نسیهی دنیای زیبای پس از مرگ میدهد. -نخبه گرایی تحمیلی حکومتهای فاشیستی، از اشخاصی باب میل خود ابرقهرمانهایی میسازند و در تمام رسانههای خود آنها را نزد مردم تبلیغ و مردم را به ستایش آنها وا میدارد. حال آنکه در واقعیت آن شخصی که ابرقهرمان معرفی شده، در واقعیت کاری جز کمر همت بستن به نابودی مردم و خاک کشورش انجام نداده باشد و اعمال و کردارش دقیقا نقطهی مقابل خواست قلبی و فکری اکثریت مردم کشورش باشد. -تحقیر زنان از آنجایی که در حکومتهای فاشیستی، جنگ با دشمن فرضی امری پایان ناپذیر است و تا زمانی که یک فاشیست بر صندلی قدرت نشسته باشد، دشمن خیالی نیز وجود دارد، زن باید در خانه بماند و هیچکاری جز ارائه خدمات جنسی به جهت فرزندآوری و ساخت نیروی جوان برای جنگ در آینده انجام ندهد. -پوپولیسم در حکومتهای فاشیستی شهروندان به ظاهر دارای حقوق شهروندی هستند. آنها باید همانند گلهی گوسفند به موقع در صف رای ایستاده و یا به تشخیص حاکم راهپیمایی کنند. آنها حق هیچگونه اظهار نظر و انتقادی در مسائل خرد و کلان سیاست کشور ندارند چون از نگاه حاکم، آنها اصلا توان تحلیل مسائل را ندارند که بخواهند نقدی داشته باشند. به معنی واقعی کلمه: مردم وجود دارند، فقط برای آنکه استادیوم آن کشور خالی نباشد. استاد والامقام در انتهای برشمردن و تعریف مصادیق فاشیست، نگرانی عمیق خود را برای اروپا و به خصوص کشورش ابراز میکند. ایشان به عنوان استاد علم نشانهشناسی معتقد است که باید تمام مردم آگاه باشند و درست در زمانی که کوچکترین نشانههایی از به قدرت رسیدن فاشیست احساس کردند با تمام قدرت آمادهی جنگ با آن شوند. البته احزاب راست افراطی در کشورهای زیادی هماکنون فعالیت حزبی دارند و به صورت سازمانیافته در حال فعالیت هستند اما فعالیت آنها به صورت کار حزبی با به قدرت رسیدن آنها و سازماندهی چند ملیتی آنها در قالب یک هدف چند ملیتی امریست خطرناک که باید جلوی آن ایستاد. شخصا معتقدم مطالعه نه تنها در مورد فاشیست و موردی دیگری از سیاست، بلکه در مورد هر چیزی با خواندن یک کتاب، آگاهی را برای ما به ارمغان نمیآورد، اما این کتاب یا بهتر است بگویم کتابچه فارغ از آنکه خلقتش را یک نوع جزوهی آموزشی برای شاگردانش بدانم و یا نوعی خطابه از ایشان در یک سخنرانی یا محفل، شناخت خوبی از فاشیست به خواننده میدهد. به همین منظور این کتاب را شروعی خوب میدانم و با ذکر این موضوع که اطلاعی ندارم که ترجمهای از این کتاب در ایران وجود دارد یا خیر، دوستان علاقهمند خود را دعوت به مطالعهی این اثر مینمایم.
10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.