یادداشت الهام مطیعیان

        این کتاب رو یک‌بار خوندم و دیگه تکرارش نمی‌کنم، ولی چیزی هم نیست که از خاطرم پاک بشه.👇🏻

چرا کتاب رو دوست نداشتم؟
اول عدم وجود تعلیق بود که تا پنجاه درصد ابتدایی کتاب خرخره‌م رو گرفته بود. بعد یکدفعه یه جرقه‌ای زده شد و من رو امیدوار کرد. ولی ده دقیقه بعد در محکم خورد توی صورتم با سناریویی که آقای هوگو چیده بود. 
مرد حسابی خب همه چیز قابل حدس بود. هیچ چیز غیرمنتظره‌ای رخ نداد. از هیچی بی‌خبرم نذاشتی.

❌هشدار اسپویل👇🏻

دوم، سیر غیرمنطقی وقایع بود. میتونم بفهمم چرا شماس اعظم ممکنه عاشق یه دختر بچه بشه (خاک تو سرش) ، ولی چی شد یهو که اسمرالدا عاشق افسر شد؟! چه کانکشنی بود؟ چه رابطه‌ای بود؟ همین؟ عاشق قیافه‌ی افسر شد؟ دختربچه مگه هوس میفهمه که اینجوری عاشق بشه و تا اون مرحله پیش بره؟! کاش چندتا برخورد غیر از اون دوتایی که برای دختر و افسر گذاشته بود میچید تا منظقی‌تر بشه این عشق نابالغ.
درنهایت، شخصیت پردازی راحت و روان بود و البته به قدرتمند. دانای کل نرفت در کالبد شخصیت ها ولی ما خوب شناختیمشون.
مدام فکر میکردم اینکه هوگو اسم کتاب رو طوری انتخاب کرده که انگار قراره داستان حول محور اون باشه ، ولی در واقع اصلا اینجور نیست خوبه یا بد؟! 
گاهی خوشم میومد ، گاهی حس میکردم به اعتمادم خیانت شده. 
کامنت‌های ریزه ریزه در هر قسمت کتاب زیاد دارم ولی میدونم خیلیا حوصله ندارن بخونن🤧😂.
پ.ن: دنبال یه نوشته از هوگو هستم که دست از تاریخ‌گفتن برداشته باشه. 🥸
      
42

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.