یادداشت رها
1401/3/1
می دونین در تمام طول داستان داشتم به این سوال فکر می کردم که نویسنده ی بزرگی مثل "تولستوی" بودن، لزوما این حق رو بهت میده که هر بلایی دلت خواست سر قهرمان داستانت بیاری و به هر عذاب و خفتی دچارش کنی؟! جواب این سوالم رو در موخره ای که مترجم نوشته بود گرفتم : رنج و درد "ایوان" با شیوه های رئالیستی و تمثیلی سازگار به نظر نمی رسد و این تفکر را القا می کند که تولستوی در این رابطه دلبخواهی عمل کرده است حقیقت اینه که من واقعا فکر نمی کنم هیچ کدوم از ما تفاوت چندانی با "ایوان ایلیچ "داشته باشیم .همه ی ما گرفتار زندگی ماشینی و روزمرگی هایی شدیم که راه فراری ازش نیست. اینکه نتونیم یا فرصت اینو نداشته باشیم که به "مرگ" یا معنا وهدف زندگی کردن هامون فکر کنیم قطعا نمی تونه دلیل خوبی برای محکوم شدنمون به عذابی ابدی باشه. با این حال تبرئه کردن خودمون از این سهل انگاری ها هم چندان درست به نظر نمی رسه (عجب گیری افتادیم ها :)) ). به تصور من زندگی باید چیزی فراتر از این روزمرگی های تکراری و بی معنایی باشه که بهش دچار شدیم و ما آدم ها قطعا" باید دلیل بهتر و والاتری برای اومدنمون به این دنیا داشته باشیم، هر چند که به هر دلیلی به طفره رفتن از این تفکر ادامه می دیم فقط امیدوارم که لازم نباشه همگی ما به سرنوشتی مثل "ایوان " دچار بشیم تا جوابی رو که جستجو می کنیم در آخرین نفس هامون و بعد از تحمل عذابی طولانی پیدا کنیم ---- در آخر اینکه این ترجمه رو به کسی توصیه نمی کنم چون یه مقدار سخت خوان بود.ترجمه های دیگه ای از این کتاب هست که می تونید تو گودریدز پیدا کنید
(0/1000)
نظرات
1401/3/1
یه سوال، داستان چیه که سه چهار نفر همزمان برای این کتاب یادداشت نوشتن؟ جایی خبری بوده؟😄
1
0
1401/3/1
0