یادداشت ✨️Motahareh
1404/5/21
خیلی دوستش داشتم! فضاسازیهاش بینظیر بود؛ مخصوصاً اوایل کتاب که با توصیفاتِ مفصلِ کلیسای نتردام، خیابونها و محلههای پاریس، انگار داستان رو مثل یه فیلمِ زنده جلو چشمم میدیدم. این جزئیات برام جذاب بود و کمک کرد راحتتر دنیای داستان رو تصور کنم. شاید برای بعضیا طولانی بودنش اذیت شون کنه، ولی من عاشقش شدم هرچند این مقدمهچینی دربارهٔ معماری پاریس باعث شد داستان اصلی دیر شروع شه، ولی همین باعث شد مشتاقتر بشم. بهنظرم خیلی خوب نشون داده بود آدما چه راحتتت بر اساس ظاهر بقیه قضاوتشون میکنن و ممکنه تی زندگیشون رو جهنم کنن. راستی کشیش چه آدمِ عوضی اییییی بود! هرجا فکر میکردم دیگه از این بدتر نمیشه، باز یه خراب کاری دیگهای میکرد. 😂😭 پیرزن یا همون مادر اسمرالدا هم برام خیلی تغییرِ رفتارش شوکهکننده بود! یهعمر اسمرالدا رو به خاطر کولیبودن نفرین میکرد، ولی همینکه فهمید دخترِ خودشه، یهدفعه شد عاشقِ کولیها! 🫠 پایانِ کتاب خیلی غمگین بود و دلم رو گرفت، ولی در عینِ حال زیبا هم بود. فقط اسامیِ شخصیتها سخت بودن براممم؛ اولش همش گیج میشدم کی به کیه😶🌫️ در کل، از این کتاب ۵از ۵ میدم. یه شاهکارِ تراژیک با شخصیتهای فراموشنشدنی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.