یادداشت Saba

Saba

Saba

7 روز پیش

        بی خانمان 
از همون اولش برام جالب شروع شد و رفته رفته جالب تر شد
به عنوان کسی که تا حالا از کتاب های کودک و نوجوان ژانر کلاسیک نخوندم برای اولین تجربه از این ژانر خیلی جالب بود
نویسنده به خوبی جزئیات رو یک جاهایی گفته بود و به خوبی میتونستی حس کنی چه اتفاقاتی داره توی اون صحنه میوفته ولی یک جاهایی اصلا چیزی از جزئیات نگفته بود جاهایی که لازم بود دربارشون توضیح بده مثله بخشی که رمی با خانواده آکوین زندگی می‌کرد ما زیاد نفهمیدیم توی اون زمان چه اتفاقاتی میوفته
در هر صورت این موضوع از جذابیت کتاب زیاد کم نمیکرد 
به عنوان خواننده یک جاهایی واقعا دلم برای رمی می‌سوخت با خودم میگفتم چطوری یک نفر میتونه انقدر توی زندگیش بد بیاره؟ولی پایانش نشون داد وقتی که همه چیز بد میگذره مطمئنا قراره یه خوشی هم پایانش داشته باشه
در کل با این کتاب زندگی کردم 
وقتی که رمی از نامادری جدا شد اون جدایی رو منم حس کردم 
وقتایی که با ویتالی و گروهش بهشون خوش میگذشت درک کردم که گاهی فقط باید انسان های درست و یا حتی موجودات درست کنارت باشن تا سختی های زندگی به چشم نیان
با مرگ ویتالی واقعا گریه کردم 
با پیدا کردن دوستی به نام ماتیا و اینکه چقدر باهم صمیمی بودن و هوای همو داشتن ناخودآگاه یاد دوستان خودم می افتادم 
البته توی این مسیر خیلی بخاطره سختی ها و بدبیاری های رمی حرص خوردم 
ولی پایانش واقعا باعث شد اشک شوق بریزم (((:
در کل خیلی دوستش داشتم بخصوص شخصیت کاپی و ماتیا رو
قطعا پیشنهادش میکنم برای یک بار خوندن واقعا لذت بخشه 
خلاصه بگم از علاقم نسبت به این کتاب نمیتونم حرف بزنم از اینکه چقدر دوستش داشتم و از تموم شدنش ناراحت شدم ولی توی این ژانر از کتاب های نوجوان برای من بهترینش بود
      
14

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.