یادداشت امیرعباس شاهسواری

        ایده عالی
روایت خوب 
تصویر سازی خوب
ولی پایانی ضعیف 

نمی دانم چرا فکر می کنم 
ادوینا خود من هستم:-))
الان می گویید چه از خود راضی 
ولی واقعا ادوینا مثل ایران است، سرزمینی که  پای در سنت دارد و همه چیز را در خود جمع کرده به عنوان مثال شیخ اشراق 
حکمت غربی (فیثاغورث و افلاطون) را با با حکمت ایرانی (فهلویون )
جمع کرده و با همه در حال گفت و گو است. 
اما رجینالد مثل امریکا است
می خواهد او را نادیده بگیرد
و از رسانه برای این کار استفاده می کند
اما فایده ای ندارد
آگاهی تاریخی جوامع مختلف از ایران، همچون ادوینا است
فردی دوست داشتنی که به همه کمک می کند و دست دوستی نشان می دهد، او را امن می دانستند پس مرکز اصلی ترین کریدور جهان خودش یعنی راه ابریشم بوده، از چین و ماچین خاطره نیک از او داشتند، یک جغله بچه که کودکی بیش نیست، نمی تواند او را بدنام کند، هرچند که تلاش کند، هرچقدر که تکنولوژی و امکانات در دست داشته باشد.
این جغله بچه باید بداند که ادوینا هزاران سال قدمت دارد و رجینالد بر وزن مک دونالد، نهایتا سه قرن است که تأسیس شده
و آن زمان که فهلویون در ایران مشغول به فلسفه ورزی بودند
ویلیام جیمز و چارلز پیرس سندرس و .... هزاران اجداد قبلشان هنوز در پوست موز بودند.
ادوینا آنقدر مهربان و بزرگوار منش است که کسی گول فریب رجینالد را نمی خورد، مگر آنانی که در این عصر نسیان، درگیر سیاهی شده اند
ادوینا قصه غربت غربی است.
و پایانش اینطور نیست
پایانش را ما رقم می زنیم


      
110

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.