یادداشت زهرا کریمی

        خوب بود اما یه جاهایی حسی بهم می‌داد شبیه حسی که رمان‌های زرد دوره‌ی نوجوانی داشت. 
      
169

14

(0/1000)

نظرات

دیر جنبیدی عزیزم.‌باید در همان نوجوانی می‌خواندی!😉
آن وقت عاشقش می‌شدی و الان دلت می‌خواست برای تجدیدخاطره دوباره‌خوانی‌اش کنی نه از روی دلتنگی برای ارزش‌های ادبی‌ نه چندان بارزش!
4

3

💥 خطر افشا داستان

حالا من از ارزش ادبی آثار مطلع نیستم و یه خواننده‌ی معمولی‌ام که با حسش پیش می‌ره اما چرا نوشته بودم «حس زرد بودن» می‌داد.
من یه ملاک‌ دارم برای سنجش اثر که پسِ ذهنم همیشه بوده و تازه اومده جلو ذهنم در قالب کلمات. اینکه با خودم فکر می‌کنم ایده‌ی اصلی کتاب -که معمولا میشه تو چند خط گفتش - چی بود؟ و نویسنده *چقدر* خوب تونسته بود این ایده رو تو داستانش به من بفهمونه؟ چطوری به ایده پرداخته بود؟ (البته که اصلا نمی‌دونم این سنجش چطوریاست؟)
گاهی نویسنده تو عنوان کتاب یا تو بعضی جملات کتاب، ایده رو داد می‌زنه.
تو این کتاب، برداشتم این بود که مگی همون پرنده‌ی خارزاره، آواز پرنده‌ی خارزار همون عشقش به رالفه و اینکه پرنده می‌میره همون سرنوشت مگی بود که پای عشق ناکامش سوخت.

خب یعنی عشق یه نقش اساسی باید تو کتاب داشته باشه. نویسنده باید خیلی خوب به عشق پرداخته باشه، اونم تو ۷۰۰ صفحه. اما به نظر بنده‌ی حقیر خیلی معمولی به این مقوله پرداخته بود. یعنی همون صحنه‌های عشقی که تو همه‌ی کتاب‌ها هست علی الخصوص کتاب‌های زرد، تو این هم بود... 

1

اون چیز ویژه‌ای که آدم تو بعضی کتابا میخونه و به نظرش منحصر به فرد میاد، جالب میاد، به قول ناباکوف پشتش تیر میکشه، تو این کتاب نبود. خیلی منتظرش بودما اما برام اتفاق نیفتاد. بعضی صحنه‌های اوج داستان واقعا تکراری و معمولی تعریف شده بود و عشقشون به زردی می‌زد..  
 @ZahraKarimi 

1

ممنونم که نوشتی! (و مفتخرم که خودم باعث دست به قلم شدنت شدم!)
آثاری که در کودکی و نوجوانی خواند‌ه‌‌ و دوست داشته‌ام را معمولاً نمی‌توانم منصفانه داوری کنم. سوگیری آشکاری در قلبم مانع از ارزیابی دقیق و درست ارزش یا بی‌ارزشی آن‌ها می‌شود. این کتاب هم از همان قبیل است و چیزی که نوشتم هم، برای انتقال همین مضمون بود.
@ZahraKarimi 

1