یادداشت مائده سمیعی
1404/5/31

" برای لحظات گوشهگیری" ماندنی رو از اینستاگرام میشناسم؛ از همون روزهای اولی که تازه وارد این مدیا شده بودم و در حال کشفش بودم تا امروز دنبالکنندهی پیجش موندم. پارسال وقتی خبر انتشار کتاب «گوشهگیر» رو توی پادکست هاگیرواگیر شنیدم، سریع توی پیشفروش خریدمش، ولی مثل خیلی وقتها زندگیم اونقدر شلوغ شد که خوندن یه کتاب کوتاه هم عقب افتاد—تا همین چند روز پیش که بالاخره وقتش رسید. قصه برام یادآور حالوهوای داستانهای شل سیلوراستاین بود؛ ساده، اما چندلایه و پر از تلنگر. روایت و گرافیک قوی کتاب، کشش قصه رو دوچندان میکنه و باعث میشه خوندنش نه فقط برای بچهها، بلکه برای بزرگترها هم لازم باشه. ماجرا از زبان حرف «س» تعریف میشه؛ حرفی که عادت داره توی گوشه و حاشیهی کاغذ بمونه، دور از بقیه. اما یک روز جملهای که حرف «م» میگه و یک اتفاق باعث میشن شجاعت پیدا کنه و بخواد چیزی بیشتر از خودش باشه؛ تا جایی که تبدیل میشه به اولین حرف یکی از مهمترین واژههای ارتباط: سلام. پیام داستان هم سادهست و هم عمیق: ما بودنهامون در کنار هم معنا پیدا میکنه و بخشی از هویت ماست، نه همهی اون. با اینکه کتاب برای کودکان نوشته شده، من واقعاً دوستش داشتم و خوندنش رو به بزرگسالها هم توصیه میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.