یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

        مثل پارسال که منتظر رستخیز بودم، امسالم چشمم انتظار این مجموعه را می‌کشید. جزء سری اول بودم که پستی دستم رسید و خواندمش. روایت هایی از زندگی های عادی که با حسین و متعلقاتش مثل هیئت و روضه و... گره خورده. اصلا زندگی همه ما گرهی با حسین دارد. و بین این روایت ها یک جا که با راهی هم گره میشویم، چه حس نابی در ما سرازیر میشود. در زان تشنگان مسئله جالب تنوع مکان ها و شهرهایی بود که رخدادها در آن ها اتفاق افتاده بودند. از افغانستان و بوسنی و چین تا یزد و خراسان و خرم آباد و شاهرود و تهران. با روایت های هیئت مادرها نزدیک است، سوسوزلارین، کربلایی مامان و در گران گم کرده ام ارتباط بیشتری گرفتم و فوگا هم شگفت زده ام کرد.
و روایت مهدی شادمانی عزیز که دیگر نیست... 
دست مریزاد نشر اطراف. مانا باشید.
      
4

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.